برایِ دیدنِ تارنمایِ شورایِ ملی‌ ایران و حمایت از منشورِ پیشنهادی در صورتِ تمایل، خواهشاً رویِ تصویرِ بالا کلیک کنید

۱۳۹۰ آبان ۷, شنبه

خانه من، بانهٔ من، طوس من/ هروجب از خاک تو ناموس من - / علیرضا عصار- وطن یعنی‌





وطن یعنی پدر ، مادر ، نیاکان ---- به خون و خاک بستن عهد و پیمان
وطن یعنی هویت ، اصل ، ریشه ---------- سرآغاز و سرانجام همیشه
وطن یعنی محبت ، مهربانی ----------------- نثار هر که دانی و ندانی
وطن یعنی نگاه هموطن دوست ----- هر آنجایی که دانی هموطن اوست
وطن یعنی قرار بیقراری -------------- پرستاری ، کمک ، بیمارداری
وطن یعنی هوای کوچه ی یار --------- در آن کو دل شکستن‌های بسیار
نگاهی زیرچشمی ، عاشقانه ---------------- به کوچه آمدن با هر بهانه
وطن یعنی غم همسایه خوردن ------------ وطن یعنی دل همسایه بردن
وطن یعنی زلال چشمه ی پاک ------- وطن یعنی درخت ریشه در خاک
ستیغ و صخره و دریا و هامون ---- ارس ، زاینده رود ، اروند ، کارون
دنا ، الوند ، کرکس ، تاق بستان ------------ هزار و قافلانکوه و پلنگان
وطن یعنی بلندای دماوند -------------- شکیبا ، دل در آتش ، پای در بند
وطن یعنی شکوه اشترانکوه ---------------- به دریای گهر استاده نستوه
وطن یعنی سهند صخره پیکر ---------------- ستیغ سینه در سنگ تمندر
وطن یعنی وطن استان به استان --- خراسان ، سیستان ، سمنان ، لرستان
کویر لوت ، کرمان ، یزد ، ساری --------- سپاهان ، هگمتانه ، بختیاری
طبس ، بوشهر ، کردستان ، مریوان ---------- دو آذربایجان ، ایلام گیلان
اراک ، فارس ، خوزستان و تهران ------ بلوچستان و هرمزگان و زنجان
وطن یعنی سرای ترک با پارس ------------ وطن یعنی خلیج تا ابد فارس
بهشتی چشم را گسترده در پیش --------- ابوموسی و مینو ، هرمز و کیش
وطن یعنی همه سازندگی ها -------------------- رهایی از تمام بندگی ها
بریدن دست غیر از گردن نفت ------------------- صلای صبح ملی نفت
وطن یعنی ز هر ایل و تباری --------------- وطن را پاسبانی ، پاسداری
وطن یعنی دلیر و. گرد با هم --------------- وطن یعنی بلوچ و کرد با هم
وطن یعنی سواران و سواری -------------- لر و کرد و یموت و بختیاری
همه یک جان و یک دل بودن ما --------------- به دامان وطن آسودن ما
وطن یعنی دلی از عشق لبریز-------------- گره باف ظریف فرش تبریز
وطن یعنی هنر یعنی سپاهان ---------------- حریر دستباف فرش کاشان
وطن یعنی کتیبه در دل سنگ ------- تمدن ، دین ، هنر ، تاریخ ، فرهنگ
وطن یعنی همه نیک و بهنجار----------- چه پندار و چه گفتار و چه کردار
وطن یعنی شب رحمت ، شب قدر----- شب جوشن ، شب روشن ، شب بدر
وطن یعنی هم از دور و هم از دیر----- سده ، نوروز ، یلدا ، مهرگان ، تیر
وطن یعنی جلال مانده جاوید ------------- ستون و سر ستون تخت جمشید
هزاران نقش و خط مانده در یاد ------- صبا ، کلهر ، کمال الملک ، بهزاد
نکیسا ، باربد ، افسانه و چنگ ------------ سرود تیشه ی فرهاد در سنگ
سر و سرمایه‌های سرفرازی -   ---------- ابوریحان و خوارزمی و رازی
به اوج علم و دانش رهنوردی ------------ ابونصر ، ابن سینا ، سهروردی
به بحر عشق و عرفان ناخدایی --------- عراقی ، رودکی ، جامی ، سنایی
وطن یعنی به فرهنگ آشنایی ------------------- در لفظ دری را دهخدایی
وطن یعنی جهانی در دل جام ------------------ وطن یعنی رباعیات خیام
وطن یعنی همه شیرین کلامی ---------------  عفاف عشق در شعر نظامی
وطن یعنی نگاه مولوی سوز------------- حضور نور در شمس شب و روز
وطن یعنی پیام پند سعدی -------------------- زبان پیوسته در پیوند سعدی
وطن یعنی هوا و حال حافظ -------------------- شکوه باور اندر فال حافظ
وطن یعنی تبیره ، دمدمه ، ***---------------- طلوع آفتاب شعر از طوس
وطن یعنی شب شهنامه خواندن --------- سخن چون رستم از سهراب راندن
وطن یعنی رهایی زآتش و خون--------------- خورش کاوه و خشم فریدون
وطن یعنی زبان حال سیمرغ ----------------- حدیث یال زال و بال سیمرغ
وطن یعنی امید نا امیدان ----------------------- خروش و ویله گرد آفرینان
وطن یعنی لگام و زین و مهمیز ------------- سواران قران و رخش و شبدیز
وطن یعنی گرامی مرز تا مرز --------------- وطن یعنی حریم گیو و گودرز
وطن یعنی دل و دستی در آتش --------------- روان و تن ، کمان و تیر آرش
وطن یعنی شبح یعنی شبیخون ------------- وطن یعنی جلال الدین و جیحون
وطن یعنی به دشمن راه بستن ------------------- به اوج آریو برزن نشستن
وطن یعنی دو دست از جان کشیدن ---------- به تنگشتان و دشتستان رسیدن
زمین شستن ز استبداد و از کین ------------- به خون گرم در گرمابه ی فین
وطن یعنی اذان عشق گفتن ----------------- وطن یعنی غبار از عشق رفتن
نماز خون به خونین شهر خواندن -------------- مهاجم را ز خرمشهر راندن
سپاه جان به خوزستان کشیدن ------------- شهادت را به جان ارزان خریدن
وطن یعنی هدف یعنی شهامت ---------------- وطن یعنی شرف یعنی شهادت
وطن یعنی شهید ، آزاده ، جانباز ----------- شلمچه ، پاوه ، سوسنگرد ، اهواز
وطن یعنی شکوه سرفرازی --------------------- وطن یعنی ز عالم بی‌نیازی
وطن یعنی گذشته ، حال ، فردا --------------------- تمام سهم یک ملت ز دنیا
وطن یعنی چه آباد و چه ویران ------------- وطن یعنی همین جا ، یعنی ایران


۱۳۹۰ آبان ۵, پنجشنبه

بازدید محمد رضا شاه پهلوی از ایستگاه BIGGIN HILL R.A.F در شهر KENT انگلستان/ ۲ فوریه ۱۹۵۵





The Shah of Persia (Shah of Iran) visits Biggin Hill RAF Station, Kent.

Shah arrives at hangar for inspection. Shah inspecting aircraft by car. Shah inspects GCA Hunters taking off. Canberra takes off and two fly past. Arrival of royal party at hangar in which Guard of Honour wait. Under-secretary of Air, George Ward, greeting the Shah, CAS Sir William Dickson, Air Marshal Patch representing AP c-in-c, Boyle and others. 

Shah on saluting base. Shah inspects Guard of Honour. Shah arriving at another hangar to inspect aircraft. Shah inspecting and sitting in the following aircraft: Canberra - Shah leaving Canberra. Meteor night fighter - flying officer J. G. Lomas explains points to the Shah. Vampire T LL - Flying Officer F. Hartley explains points. Hunter F2 - American Major Tanner explains points. Walking shot of Shah. The Shah in control tower, watching takeoffs. One flying shot. 

۱۳۹۰ آبان ۴, چهارشنبه

روزنامه اطلاعات به تاریخ ۱۰ بهمن ۱۳۵۷ / هزینه مسکن ، سفر تحصیلی‌ به سوئیس و جشن عروسی‌ در آخرین روزهای سلطنت پهلوی



فکر می‌کنم تصاویر زیر که برگرفته شده از روزنامه اطلاعت به تاریخ ۱۰ بهمن سال ۱۳۵۷ هست، نیاز زیادی به توضیحات و توجیهات خاصی‌ نداشته باشد. اما سخنی کوتاه با آن دسته از ایرانیان دارم که ایدئولوژی خویش را مقدم تر از پیشرفت ایران و مدنیت ایران میدانند و هنوز هم مصرانه مشابه ۳۳ سال پیش رفتار و تفکر میکنند و هر که را که برای ایران قدمی‌ برداشت که هر چند هم که ایران دوستانه و به نفع مردم ایران باشد ولی‌ چون با تفکرات ایدئولوژیک آنها ضدیت داشته است، او را  محکوم به دیکتاتوری و طرفدار استبداد خطاب میکنند.  
منِ جوان ۳۰ ساله، که یک سوم عمر خویش را در غربت صرف یافتن آینده‌ای کرده‌ام که نسل پیش آن را از من گرفت و سبب شد که میلیونها جوان ایرانی‌ دیگر چون من ناخواسته ترک وطن گفته و به مقصد کشور‌هایی‌ روانه شویم که شاید دولت برخی‌ آن آنان هم در دسیسهٔ شورش ۵۷ و کاشتن بذر نفرت در دل مردم ایران نسبت به پادشاه فقید، شریک و محکوم هستند. از جمله فرانسه، آمریکا و انگلیس.


 حالا امروز با گذشت ده سال زندگی‌ در کشوری که مانعی در راه تحقیق و پژوهشِ آزاد برایِ امثال من در رابطه با شکل گیری حکومت مذهبی‌ و تبانی بر علیه حکومت پیشین نمیگذارد، به این نتیجه رسیدم که انقلاب ایران یک حرکت مردمی و آگاهانه نبود. حکومت پیشین بدون شک ایراد‌هایی‌ داشته، ولی‌ نیازی به سرنگونی آن نبوده و این تنها نقشه شوم چند حکومت غربی بود تا در کشور ما کمربند سبز اسلامی شکل گیرد تا پیشرفتِ کمونیسم در ایران خاتمه یابد! هرچند که در نتیجه این ارتجاع سرخ و سیاه، یعنی‌ همان پیوند کمونیسم و اسلامِ بنیادگراینه بود که سببِ ویرانی کشورِ عزیز ما ایران در ابعادِ گوناگون شد!
  


کمک ۱۵۰ میلیون دلاری کارتر به روح الله خمینی زمانی‌ که در نوفل لوشاتو بود خود سندیست و دیگر مدرک دلالت کننده بر این این تبانی ضدّ ایرانی‌ و ایرانیت، دخالت دو تروریست لبنانی به نام‌های ابو شریف و ابو ندال هست که در تحریک مردم ایران با ظرافت خاصی‌ برنامه ریزی و اجرا شد تا در روز ۱۷ شهریور، ابتدا این دو تروریست لبنانی که یاسر عرفات آنها را به  این کار گماشته بود، با شلیک به ارتش شاهنشاهی و کشتن ۹ سرباز ارتش ایران،  سبب گشتند تا ارتش نیز به این تیر اندازی واکنش نشان دهد تا مردم متعصب ایران از حکومت شاه، بیزار و دلسرد شوند.  در پی‌ این حادثهٔ ۵۷  شهروند کشته شدند و سپس هفته نامه نیوز ویک آمریکا با آب و تابی بسیار نوشت که سه‌ میلیون نفر در ایران کشته شدند.



حال اگر عده‌ای هنوز نا آگاهانه سلطنت پهلوی را دیکتاتوری میخوانند، با وجود تمام خدمات آن دوره که من برخی‌ را در ذیل اشاره خواهم کرد، بنده هوشیارانه ،پر افتخار و با شجاعت تمام به این دسته افراد میگویم که من خواستار دستاورد‌های مجدد فرهنگی‌، اچتماعی، اقتصادی، رفاهی، نظامی، صنعتی، ورزشی، هنری، روابط خارجه و ووو  آن نظام هستم چرا که ماهیت آن نظام به نفع مردم ایران و در مسیر ترقی‌ عالی‌ کشورمان در تمام عرصهٔ‌های حائز اهمیت جهان در حال پیشرفت امروز بود.   


پرسش من از این افرادی که حکومت پیشین را دیکتاتوری خطاب میکنند، این است که آیا این دیکتاتوری است که بالاترین فرد سیاسی کشور ، یعنی‌ همان پادشاه فقید، همان امکانات تحصیلی‌ و رفتن به سوئیس و دانشگاه‌های برجسته دنیا را برای مردمش مهیا می‌کند، که روزی پدرش، رضا شاه بزرگ برای خود او مهیا کرده بود تا فردی دنیا دیده شود؟!

آیا این دیکتاتوری است، که اعتبار گزرنامه ایرانی‌ را در جهان چنان بالا برده بود که برای سفر به بیش از ۱۰۰ کشور جهان نیازی به روادید و ویزا نبود و مردمان جهان به ما احترام خاصی‌ میگذشتند؟! این کدامین نوع از دیکتاتوری هست که اصلاحات ارضی می‌کند تا زارعین سختکوش از برده داری آخوندی و سیستم ارباب رعیتی برای همیشه رهایی پیدا کنند که نهایتان موجب پیشرفت کشاورزی در ایران بشود؟!

آیا این دیکتاتوری هست که با تشکیل سه‌ سپاه استثنائی ترویج و آبادانی، سپاه بهداشت و سپاه دانش به کمک مردم محروم دور‌ترین نقاط کشور میپرداخت، تا به یک بهداشت، رفاه و آموزش نسبی‌ برسند؟!




در کدامین سیستم دیکتاتوری، فرد دیکتاتور به فکر سلامت جسمانی دانش آموزان می‌باشد که تغذیه رایگان را چنان لازم میداند که آن را در سراسر کشور اجرا می‌کند و یا تحصیلات ابتدایی را در ایران اجباری می‌کند؟! تا آنجا که من خوانده ام، دیکتاتور‌ها تمایل ندارند کسی‌ با سواد باشد. چگونه است که پادشاه فقید آموزش عالی‌ را از ارکان اصلی‌ حکومتش میدانست و با تاسیس دانشگاه‌هایی‌ با استاندارد جهانی‌، تحصیلات عالیه را در ایران رایگان کرد؟!  


چگونه عده‌ای سلطنت پهلوی را دیکتاتوری میخوانند، وقتی‌ که کارگران کارخانه‌ها در سود تولیدی کارخانه شریک بودند و مردم حق خرید سهام دولتی را پیدا کرده بودند تا زندگی‌ مرفه تری داشته باشند؟! تصاویر زیر خود دلیلی‌ بر اقتصاد کار آمد آن دوره دارد. کدامین دیکتاتور برای مردمش خانه‌های انصاف می‌سازد تا آن دسته که توان مالی بالایی ندارند، از داشتن یک مسکن نوساز بهره‌مند شوند؟! در کدامین کشور دیکتاتوری، آب لوله کشی‌ آشامیدنی فراهم میشود که انوخت مردم از آن برای شستن ماشین‌هایشان استفاده کنند؟ در انگلستان که اینقدر بارندگی وجود دارد هنوز چنین سیستمی‌ وجود ندارد. در اکثر کشور‌های پیشرفته آب نوشیدنی‌ را تنها می‌توان از بطری‌های آب فروشی تهیه نمود.  !

 
چگونه است که دسته‌ای از افراد، حکومت سلطنت پهلوی را دیکتاتوری میخوانند که در آن چه مردم مذهبی‌ و غیر مذهبی‌ در کنار هم با با صلح و صفا زندگی‌ میکردند  به طوری که حالا ما در سال ۲۰۱۱ در کشور‌های متمدن و سکولار چنین وضعیتی را میبینیم و غبطه میخوریم. آیا ایران سلطنتی جلو تّر از زمان خویش نبود، که کشور سوئیس که سوسیال دمکرات هم هست به طرح اصلاحات ارضی حکومت پیشین ایران غبطه میخورد و آن را تحسین میکرد؟

آیا اینگونه نبود که مردم زیر سایه آن نظام سلطنتی یا به قول برخی‌ بی‌ انصاف و نا آگاه "دیکتاتوری"، ایرانیان بارها با خدا و تقوا تر و باورمند تر به برادری و ارزش‌های انسانی‌ بودند تا زیر سایه نظامی که دم از عدل علی‌ و دین و مذهب میزند ولی‌ هر روز شاهد تجاوز و دزدی و بیشتر از هم گسسته شدن خویشاوندی و روابط انسانی‌ میان مردمی هستیم که هنوز هم از ارزش‌های اسلامی این حکومت دفاع میکنند؟!



من  و امثال من که از نسل سوخته هستیم و دیگر از ما گذشت، ولی‌ فرزندان ما چه گناهی کرده اند که یکبار دیگر باید فریب عده‌ای روشنفکر نما را بخوریم؟ آیا آنها هم باید از داشتن کشوری آزاد و متمدن بی‌ بهره باشند، چون که ما هنوز هم اتحاد نداریم و گیج و منگ به دنبال چیزی میگردیم که عواقبش را در این ۳۳ سال دیده ایم ولی‌ از آن عبرت نمی‌گیریم؟!

حالا امروز هم دشمنی‌ها با فرزند آن بزرگ مرد هنوز ادامه دارد. شاهزاده رضا پهلوی ۳۰ سال است که مردم ایران را به اتحاد و همبستگی‌ دعوت می‌کند و آلترناتیوی را برای ایران معرفی‌ می‌کند که ایران ما را یکپارچه و دور از خطر جدایی و نابودی ابدی نگاه خواهد داشت. یک حکومت مردمی و سکولار چه در قالب جمهوری و یا پادشاهی پارلمانی. اما ما چه می‌کنیم؟ بجای اینکه مفاهیم و معنی سامانه پادشاهی پارلمانی را درک کنیم، او را محکوم می‌کنیم که فرزند همان دیکتاتور است!! مثل بازی مار و پله میماند رفتار ما ایرانی‌ ها! همواره به خانه اول باز میگردیم. آیا قدرتِ  تجزیه و تحلیل و ارزیابی سیاسی ما ایرانیان در این حد است؟!

قضاوت با خود شماست. بهار عربی‌ باید درسی‌ به ما ایرانیان از ماهیت نظام جمهوری   داده باشد که البته استثنا هایی هم وجود دارد. اما با یک نگاه به حکومت‌های دیکتاتوری چند ماه اخیر در شمال آفریقا میبینیم که تمامی‌ این حکومت‌ها از نوع جمهوری بوده اند که به دیکتاتوری ختم شده اند.

حال یک نگاهی‌ به کشور‌های با ثبات، مترقی و متمدن جهان امروز بیندازید: ژاپن، استرالیا، نیوزیلند، کانادا انگلستان، سوئد، دانمارک، هلند و فنلاند. باز هم قضاوت با خود   شماست  و هر کسی‌ تنها یک حق رای دارد. امروز صحبت میان جمهوری و پادشاهی پارلمانی نیست و تنها آزادی ایران ارجحیت دارد. این سخنان شاهزاده رضا پهلو است که می‌گوید: شکل نظام مهم نیست و تنها ماهیت نظام اهمیت دارد. من او را مانند یک هادی با چراغی روشن از خرد در دستانش میبینم که مسیر خروج از این گمگشتگی را از پستوی این جنگل تاریک و دهشتناک کنونی به ما ایرانیان نشان میدهد. حال دیگر ما هستیم که باید دست یکدیگر بگیریم و دنبال روی مسیر او باشیم  تا از این ظلمات رهایی پیدا کنیم..


پادشاه فقید در آخرین روز‌های سلطنت خویش، صدای انقلاب مردم ایران را شنید و به مردم پشت نکرد و پذیرفت که سیستم حکومتی او کاملا هم بی‌ عیب و نقص نبوده و پیشنهاد به همکاری دولت و ملت کرد تا آن نقائض نیز بر طرف شود و آخرین سخنان او در آن لحاظت چنین بود، که بیایید در این لحاظت بحرانی به ایرانمان بی‌ اندیشیم. در نهیات هم به خواسته ملت ایران احترام گذاشت و ترک وطن کرد. بیایید و حق نا شناس نباشیم و یاد او را در زادروز او گرامی‌ بداریم.

پاینده ایران

پیام آرین









۱۳۹۰ آبان ۳, سه‌شنبه

!دشمنان و مخالفین محمد رضا شاه پهلوی چه کسانی‌ بودند و هستند؟




ملاقات پادشاه فقید از یک خانوادهٔ مستمند که بخشی از طرح ترویج آبادانی در ایران و فقر زدایی کشور بود.



مخالفین شاه کسانی بودند و هستند که سطح شخصیت ، سواد اجتماعی و شعورشان در حد خمینی و خلخالی،مطهری و یزدی و... است! نه بیشتر!

مخالفین شاه کسانی بودند و هستند که شیادی بی سواد و خائن را که عامل دشمنان بود امام نامیدید و پرستش کردند!

مخالفین شاه کسانی بودند و هستند که از شادی هموطنانشان ناخرسند بودند و از روی حسادت و بخل
کشورشان را به دشمنانشان دادند تا انرا به آتش بکشند و هموطنانشان را قتل عام کنند.

مخالفین شاه کسانی بودند و هستند که ارزش پادشاهی بسیار مهربان،با شخصیت، عالم و با درایت که باعث پیشرفت ،آرامش، آسایش ، سربلندی و افتخار کشور بود درک نمی کنند.

مخالفین شاه کسانی بودند و هستند که بهترین و وطن پرست ترین فرزندان این کشور را قتل عام کردند و همچنان به این عمل کثیف خود ادامه می دهند.

مخالفین شاه کسانی بودند و هستند که جشن فرهنگ و هنر شیراز را ترویج فساد می دانستند.

مخالفین شاه کسانی بودند و هستند که پس از به آتش کشیدن و به خاک و خون کشیدن کشورشان به آمریکا و اروپا رفته اند و همچنان نیز وقیحانه افتخارمی کنند که مخالف شاه بودند و هستند.

مخالفین شاه کسانی بودند و هستند که سی و دو سال است که در کشور عزیز ما ، به کشتار و خونریزی میلیونها ایرانی ادامه می دهند.

مخالفین شاه کسانی بودند و هستند که نقشه دشمنان کشور ما را دقیقا اجرا کردند و همچنان ادامه می دهند.
مخالفین شاه کسانی بودند و هستند که با شعار یا روسری یا تو سری به زنان حمله کردند.
مخالفین شاه کسانی بودند و هستند که دلیل انقلابشان این بود که می گفتند : چرا فرخزاد دست دختران را ماچ می کند.

مخالفین شاه کسانی بودند و هستند که ژنرال وطن پرست میهن خود را گوساله و سگ چهار ستاره خطاب می کردند.
مخالفین شاه کسانی بودند و هستند که ژنرالهای وطن پرست میهن خود را قتل عام کردند.
مخالفین شاه کسانی بودند و هستند که هیچ بوئی از دین و اخلاقیات نبرده اند وهزاران تهمت و افترا به خاندان وطن پرست پهلوی زدند.






























اعلیحضرت محمد رضا شاه پهلوی در حال دریافت دکترای افتخاری حقوق در سال ۱۹۶۲ از دستان رئیس دانشگاه پنسیلوانیا، جناب آقای

Gaylord Harnwell
که در ارتقأ کیفیت آموزشی دانشگاه پهلوی شیراز و رساندن آن به حد استاندارد‌های آمریکایی، کمک‌های بسیاری کرده بودند.






جزئیات مراحل صنعت چاپ به شاهنشاه توضیح داده میشود.




اصلاحات ارضی



.




انقلاب سپید - انقلاب شاه و مردم
.

















هزاران درود بر روان پاک ایران پدر، عاشقانه دوستت دارم و به عنوان یک جوان ایرانی‌ ، تنها غرو من از ایرانی‌ بودن، آن تصویریست که از ایران آباد و متمدن در زمان سلطنت این پادشاه فقید به جای مانده. چه در اروپا و چه در آمریکا، کسی‌ را ندیدم که گفته باشم ایرانی‌ هستم و از دوران پر شکوه پادشاه فقید یاد نکرده باشد و برای نسل امروز ایران عمیقا افسوس نخورده باشد. محمد رضا شاه پهلوی برای من ۳۰ ساله، پدر ملت ایران است و آن هویتی که من در قرن بیستم به آن میتوانم ببالم، زاده خدمات و دغدغه‌های ایران دوستنهٔ ایشان و همسر وفادار ایشان است. زاد روز این بزرگ مرد ایران رو به تمامی‌ دوستاران ایشان که همانا دوستاران فرهنگ و ادب و هنر و اقتدار یک ایران یک پارچه است را، شادباش میگویم.



انجمن آثار ملی‌ در دوران سلطنت پهلوی و ساخت ۴۰ آرمگاه با شکوه برای مفاخر ایرانی‌





 آرامگاه فردوسی نماد توس است و آرامگاه ابن سینا نماد همدان. نیشابور نیز با آرامگاه‌های خیام و عطار ‌شناخته می‌شود و خیلی‌ها وقتی نام شیراز را می‌شنوند، تصویر آرامگاه حافظ و سعدی در ذهنشان نقش می‌بندد. به همین ترتیب، مقبرة الشعرا از نمادهای تبریز است و اگر حرم رضوی را کنار بگذاریم، نماد تاریخی مشهد چیزی نیست مگر آرامگاه نادرشاه افشار.
در پشت آرامگاه این بزرگان و دیگرانی همچون صائب تبریزی، باباطاهر عریان، کمال‌الملک، شیخ روزبهان، شیخ ابوالحسن خرقانی، خواجوی کرمانی، اوحدی مراغه‌ای، کمال‌الدین بهزاد، احمد نیریزی و بسیاری دیگر از مفاخر تاریخ ایران(۱) یک نام می‌درخشد: انجمن 
آثار ملی ایران



این انجمن در سال ۱۳۰۱ خورشیدی به ابتکار عبدالحسین تیمورتاش، نماینده مجلس شورای ملی و با شرکت حسن مستوفی، حسن پیرنیا، ابراهیم حکیمی، محمدعلی فروغی، حسن اسفندیاری، فیروزمیرزا فیروز، سید نصرالله تقوی و ارباب کیخسرو شاهرخ پاگرفت. (عکس‌های و شرح حال اینان را می‌توانید در گالری این صفحه ببینید.)
 
اینان می‌خواستند "دلبستگی مردم را به آثار هنری و علمی و ادبی پرورش دهند و با تجلیل از بزرگان ایران و ارایه خدمات آن‌ها به میهن خود، احساسات ملت را برانگیزند و به بیداری و یگانگی و وحدت ملی کمک کنند." (۲)
 
آن زمان، دوران قدرت یابی رضاخان سردارسپه (رضا شاه بعدی) بود و آن چه بنیانگذاران انجمن آثار ملی در ذهن خویش می‌پروردند، با سیاست‌های باستان گرایانه دولت پهلوی اول (۱۳۲۰-۱۳۰۴خ) همسو بود. فراتر از این، کسانی چون تیمورتاش و فروغی خود از ارکان دولت پهلوی اول بودند و هنگامی که رضا پهلوی به سلطنت رسید، ریاست عالیه انجمن را به او واگذاردند تا از پشتیبانی نهاد سلطنت بهره‌مند شوند.
 
از این رو، انجمن آثار ملی اگرچه نهادی غیر دولتی بود اما از آغاز تا فرجام پهلوی‌ها از حمایت بی‌دریغ دولت برخوردار بود و بسیاری از چهره‌های با نفوذ سیاسی یا وزیران فرهنگ در آن عضویت داشتند. حتی در سال ۱۳۴۶ به پیشنهاد انجمن و به دستور محمدرضا شاه، قانونی به تصویب رسید که مطابق آن از هرکیسه سیمان وارداتی یا تولید شده در کارخانه‌های داخلی، یک ریال به نفع انجمن آثار ملی گرفته می‌شد.(۳)
 
مطابق اساسنامه انجمن که در سال ۱۳۰۴ به تصویب رسید، حیطه اقدامات انجمن عبارت بود از تأسیس موزه‌هایی در تهران و شهرستان‌ها، تأسیس و تکمیل کتابخانه ملی تهران و کتابخانه‌های شهرستان‌ها، تهیه فهرست مجموعه‌های نفیس کتابخانه‌ا‌ی و موزه‌ای، احیای آثار بزرگان ایران و نشر آثار آن‌ها و ساختن آرامگاه و مجسمه برایشان، کوشش در حفظ و احیای منابع و هنرهای ایرانی، تهیه نمونه‌هایی از آثار قدیمی ایران از طریق شبیه‌سازی یا تهیه نسخ و عکس و ارتباط با موزه‌ها و گالری‌های مخصوص آثار ایران در خارج کشور به منظور تحصیل اطلاعات و تشویق آن‌ها به تحقیق در آثار قدیمی ایران.(۴)
 
بدین ترتیب، انجمن آثار ملی با توجه به ترکیب اعضای خود و حیطه وظایفش، وزنی معادل وزارت فرهنگ داشت و بسیاری از سیاست‌های فرهنگی دولت از طریق انجمن پی‌گیری می‌شد اما بعدها با تکثیر و قوام نهادهای فرهنگی دولت پهلوی، اقدامات انجمن آثار ملی بیش‌تر بر ساخت آرامگاه مفاخر ایران متمرکز شد.
 
این انجمن تا پایان دوره پهلوی برای حدود ۴۰ تن از مفاخر ایران، آرامگاه‌ها و بناهای یادبودی را برپا کرد و در مرمت دهها اثر تاریخی مانند آثار تاریخی پاسارگاد، کاخ چهلستون، کاخ هشت بهشت، بقعه شیخ صفی‌الدین اردبیلی، معبد چغازنبیل و غیره شرکت جست.(۵)
 
به تدریج ساخت آرامگاه برای مفاخر ایران از چارچوب بزرگداشت آنان فراتر رفت و به پیدایی و پویایی جریانی نو در معماری معاصر ایران انجامید. در رأس این جریان، دو معمار برجسته سده حاضر یعنی محسن فروغی و هوشنگ سیحون قرار داشتند. این هر دو در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران استاد بودند و توانستند نسل توانمندی از معماران ایرانی را تربیت کنند. 
 
بناهایی که از سوی انجمن آثار ملی به عنوان آرامگاه یا بنای یادبود سفارش داده می شد، بدانان فرصت می‌داد تا الگوهای موفقی از آمیزش معماری مدرن با معماری بومی را فراروی دانشجویان خود و دیگر معماران ایرانی قرار دهند.
 
به ویژه هوشنگ سیحون بر کشف ارزش‌های ذاتی معماری بومی، که تا آن زمان معماران نادیده‌اش گرفته بودند، تأکید می‌کرد و می کوشید تا دانشجویانش به آن بخش از میراث فرهنگی ایران که هنوز بکر مانده و تحت‌تأثیر مدرنیسم قرار نگرفته بود، علاقه مند شوند. نگاه سیحون به معماری حتی خیلی پیش از آن‌که این سبک در دنیا شناخته شود، نگاهی پسا‌مدرن بود.(۶) این نگاه در بناهایی چون آرامگاه خیام و کمال‌الملک کاملا هویداست.
 
انجمن آثار ملی با توجه به پیوند استواری که با دولت پهلوی داشت، پس از انقلاب ۵۷  دچار رکود شد. به "انجمن آثار و مفاخر فرهنگی" تغییر نام داد و اقداماتش به انتشار برخی کتاب‌های تاریخی و ادبی و برگزاری آیین بزرگداشت مفاخر زنده یا درگذشتۀ ایران محدود ماند.(۷)
 
گزارش تصویری این صفحه به معرفی مهم‌ترین آرامگاه‌های ساخته شده توسط انجمن آثار ملی ایران اختصاص دارد.
 
 
پی نوشت:
۱-در این گزارش، واژه "مفاخر ایرانی"  در معنای فرهنگی ایران که افغانستان و تاجیکستان را نیز دربرمی‌گیرد، به کار رفته است.
۲-بحرالعلومی، حسین: کارنامه انجمن آثار ملی، تهران، ۱۳۵۵، نک: مقدمه عیسی صدیق
۳-همان جا
۴-اسناد و اطلاعات نیم قرن فرهنگ و هنر ایران(طرح مقدماتی)، ج۲، ص۱۱
۵-برای آگاهی بیش‌تر نک: بحرالعلومی، همان
۶-جواهریان، فریار: شهیاد، نمادی دو پهلو: میدان آزادی، بنای یادبود شاه، ایران نامه، شماره۴، ۱۳۷۸
۷-برای آگاهی بیش‌تر نک: سایت اینترنتی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در نشانی anjom(dot)ir