برایِ دیدنِ تارنمایِ شورایِ ملی‌ ایران و حمایت از منشورِ پیشنهادی در صورتِ تمایل، خواهشاً رویِ تصویرِ بالا کلیک کنید

۱۳۹۰ بهمن ۹, یکشنبه

سخنان اندیشمندانه از مهاتما گاندی / گاندی پیشگام در جنبش نا فرمانی مدنی

در ابتدای این پست دو ویدئو یکی‌ به زبان فارسی در معرفی‌ شخصیت و بیوگرافی مهاتما گاندی و دیگری که یکی‌ از معروف‌ترین سخنرانی‌‌های مهاتما گاندی به زبان انگلیسی می‌باشد را برای تماشا به شما پیشنهاد می‌کنم، سپس سخنانی اندیشمندانه از مهاتما گاندی را خواهیم خواند، سپس قسمتی‌ از تاریخچه او در پیشگامی فلسفه نا فرمانی مدنی و یا همان مقاومت سیاسی بدور از خشونت را ضمیمه این پست کرده‌ام که از دانشنامه ویکی پدیا گرفته شده است و در آخر پیام اخیر شاهزاده رضا پهلوی در گرامی‌ داشت روز مهاتما گاندی و حمایت ایشان از جنبش عدم خشونت گاندی را با شما هم میهنان به اشتراک میگذارم. 









  •  برای کسی که اندیشه عدم خشونت را در خود پرورده است تمام عالم یک خانواده است. نه ترسی به دل دارد و نه کسی از او می ترسد . ماهاتما گاندی
  • عدم خشونت فقط وقتی خواهد بود که ما کسانی را دوست بداریم که از ما نفرت دارند. می دانیم که عمل کردن به این قانون بزرگ محبت چقدر دشوار است. اما آیا انجام تمام کارهای بزرگ دشوار نیست؟ . ماهاتما گاندی

  • وظیفه ما نیست که خطای دیگران را جستجو کنیم وبه قضاوت درباره دیگران بنشینیم.ما باید تمام نیروی خویش را برای قضاوت در کار خودمان صرف کنیم و تا وقتی که حتی یک خطا در خود می بینیم حق نداریم که در کار مردم دیگر دخالت کنیم . ماهاتما گاندی
  • پیروزی آن نیست که هرگز زمین نخوری، آنست که بعد از هر زمین خوردنی برخیزی. مهاتما گاندی
  • تمامی گناهان ، نهانی صورت می گیرد. آن لحظه‌ای که درک کنیم خداوند حق بر افکار ما گواه است ، شاید رها و آزاد شویم. مهاتما گاندی

  • هیچ چیز نمی تواند مانع آن شود که به همسایگان خویش در ماورای مرزهای خود نیز خدمت کنیم . ماهاتما گاندی
  • خود را قربانی کنیم بهتر است تا دیگران را. گاندی
  • این مرزها را هرگزخداوند به وجود نیاورده است . ماهاتما گاندی
  • من به کسانی که از مذهب خود با دیگران سخن می گویند و تبلیغ می کنند مخصوصاً وقتی که منظورشان این است که آنها را به دین خود در آورند هیچ اعتقاد ندارم. مذهب و اعتقاد با گفتار نیست بلکه در کردار است و در این صورت عمل هر کس عامل تبلیغ خواهد بود . ماهاتما گاندی
  • من از محدودیتها و نارساییهای خود آگاهم و این آگاهی تنها مایه قدرتم می باشد. آنچه در زندگی خود انجام داده‌ام بیش از هر چیز دیگر در نتیجه اطلاع و قبول محدودیتها و نارساییها بوده است . ماهاتما گاندی
  • تنها از طریق عشق است که می توانیم به حقیقت برسیم، زیرا خداوند، نه تنها حقیقت است، بلکه عشق نیز هست. در نتیجه، بدون عشق به حقیقت، هیچ تجربه‌ای از حقیقت وجود نخواهد داشت، به بیانی دیگر ” اگر می خواهیم روزی شاهد نفوذ حقیقت در تمامی جهان باشیم، باید به جایی برسیم که کم اهمیت‌ترین موجود جهان خلقت را به اندازه خود دوست بداریم و برای رسیدن به چنین جایی، نباید از هیچ یک از ابعاد زندگی بگذریم”. ماهاتما گاندی
  • انسان نمی تواند در حوزه‌ای از زندگی خود با درستی و صداقت عمل کند در حالی که در سایر حوزه‌های زندگیش آلوده نادرستی هاست . زندگی ، واحدی تجزیه ناپذیر است . ماهاتما گاندی
  • لحظاتی در زندگی پیش می آید که باید به اقدام پرداخت و جلو رفت، حتی اگر نتوان بهترین دوستان را با خود برد. همیشه به هنگامی که چند وظیفه با هم تصادم پیدا می کنند باید ” صدای ضعیف و آرام” درونی داور نهایی باشد . ماهاتما گاندی
  • در مورد خدا این اشکال هست که نمی توان او را توصیف و بیان کرد. اما توصیف حقیقت در قلب هر بشری نهفته است. حقیقت همان چیزی است که شما در این لحظه، حق می شمارید و همان خداست. اگر کسی همین حقیقت نسبی را بپرستد و پیروی کند می تواند مطمئن باشد که به مرور زمان به حقیقت مطلق یعنی خدا هم نایل خواهد شد . ماهاتما گاندی
  • هدف ، همـواره از ما دور می شـود ، هر چه به پیشــرفتهای بزرگـتری نائل آییــم، بیش تر به بی‌ارزشی خود پی می بریم. شادمانی در تلاش نهفته اسـت نه در دستیابی به هدف. تلاشٍ تمام و کمال، عین پیروزی است . ماهاتما گاندی
  • نباید دانه‌ای برنج یا تکه‌ای کاغذ را به هدر دهید وقتتان را نیز. وقت ما به خود ما تعلق ندارد بلکه متعلق به ملت است و ما امانتدارانی هستیم که باید به بهترین نحو از آن بهره بگیریم . ماهاتما گاندی
  • جنگنده عاشق مرگ است. نه مرگ در بستر بیماری بلکه مرگی که در میدان نبرد سر می رسد… مرگ در هر زمانی خجسته و مبارک است ولی برای جنگنده‌ای که برای آرمان خود -حقیقت- می میرد خجستگی آن دو چندان است . ماهاتما گاندی
  • چیزی در درونم مرا وا می دارد رنج خود را با صدای بلند فریاد کنم. من نیک دانسته‌ام که چه باید بکنم. آنچه در درونم هست و هرگز فریبم نمی دهد اکنون به من می گوید:(باید در مقابل تمام دنیا بایستی حتی اگر تنها بمانی. باید چشم در چشم تمام دنیا بدوزی حتی اگر دنیا با چشمان خون گرفته به تو بنگرد. ترس به دل راه نده. به سخن آن موجود کوچکی که در قلبت خانه دارد اطمینان کن که می گوید: “دوستان همسر و همه چیز و همه کس را رها کن و فقط به آنچه برایش زیسته‌ای و به خاطرش باید بمیری شهادت بده”). ماهاتما گاندی
  • دانش الهی از راه کتابها کسب نمی شود. بلکه باید آن را در وجود خود درک کرد . ماهاتما گاندی
  • کتابها در بهترین صورت خود می توانند فقط وسیله کمک باشند و اغلب هم موجب مزاحمت می شوند . ماهاتما گاندی
  • محبت نیرومندترین قدرتی است که جهان در اختیار خود دارد و در عین حال ساده‌ترین نیرویی است که بتوان تصور کرد . ماهاتما گاندی
  • من از گناه بدم می آید نه از گناهکار . ماهاتما گاندی



عدم خشونت [ویرایش]

مفهوم عدم خشونت (آهیما) و عدم مقاومت درتفکر مذهبی هندی تاریخی کهن دارد ودر مضامین مذهبی هندو بودائیت، جین، یهود ومسیحی به کرات دیده می‌شود. گاندی درشرح فلسفه وشیوه زندگی خود در خود بیوگرافی نویسی اش چنین آورده :
«وقتی ناامید می‌شوم بخاطر می‌آورم که در طول تاریخ راه حق و عشق همواره پیروز بوده‌است حکمرانان و قاتل در برهه‌ای شکست ناپذیر جلوه می‌کنند ولی درنهایت همه آنها سقوط کرده‌اند - همیشه به این واقعیت فکر کنید.»
«چه فرقی می‌کند که مرگ وبی خانمانی وبی سرپرستی ریشه در حکومتهای استبدادی داشته باشد یا با نام مقدس آزادی و دموکراسی ایجاد گردد ؟»
«ضربه دربرابرضربه و چشم در برابر چشم دنیا را کور می‌سازد.»
«من بنا به دلایل زیادی آماده مردن شده‌ام و نه برای کشتن.»
گاندی در اجرای اصول مورد نظر خودهرگز از مسیر منطق خارج نشد. در سال ۱۹۴۰ که حمله آلمان نازی به جزایر بریتانیایی اجتناب ناپذیر به نظر می‌رسید گاندی خطاب به مردم بریتانیا پیامی تحت عنوان عدم خشونت در جنگ و صلح چنین گفت :
«دوست دارم اسلحه را زمین بگذارید چرا که کمکی برای حفظ جان و انسانیت شما نمی‌کند. با سلاح برداشتن و وارد جنگ شدن هیتلر و موسولینی‌ها را دعوت می‌کنید تا وارد کشور شما شوند و داشته‌هایتان را به یغما ببرند. اگر این آقایان محترم تصمیم بگیرند کشورتان را اشغال نمایند آنها را پس می‌زنید. اگر شما را در بیطرفی خود رها نکردند آنگاه زن و مرد و کودک از خاک خود دفاع خواهید کرد واجازه نخواهید داد به اهداف خود برسند.»
حتی در ۱۹۴۶ به لوئیس فیشر حسب حال نویس گفت:[۱]
«یهودیان خود را به چاقوی قصاب سپرده‌اند آنان باید خود را از فراز صخره‌ها به دریا پرتاب کنند.»
اما گاندی می‌دانست که عدم توسل به خشونت مستلزم اعتقادی راسخ و شهامتی باورنکردنی است که البته می‌دانست در همگان وجود ندارد لذا سعی می‌کرد به همه تفهیم کند که لازم نیست همه دست از خشونت بردارند بویژه اگر خشونت در مقابل ترس باشد:
«گاندی نمی‌خواست ایجاد ترس از سلاح برداشتن یا ترس از احساس ناتوانی مقابله و مقاومت را درجنبش ساتیاگراها مشاهده کند. لذا در نوشته‌هایش آورده : قویا معتقدم هرجا بین خشونت وترس گرفتار شدیم باید خشونت را بپذیریم.» [۲]
"درهر جلسه‌ای تاکید می‌کنم که تاراه بدون خشونت سبب تسلیم افراد صاحب قدرت درمقابل قدرتمند تر از خود نشود باید این راه را برگزید اما اگر با خشونت بتوانند مقابل این وضعیت بایستند وتنها راه احقاق حق خشونت باشد بی هیچ تاملی باید سلاح برداشت من هرگز نمی‌پسندم که افراد شجاع بخاطر رعایت اصل عدم خشونت دربرابر نفوذ نیروهای ترسوی بد شاه فان تسلیم شوند و از آنها بترسند که مبادا خشونت ایجاد گردد. شجاعت فقط در خوب تیر اندازی کردن خلاصه نمی‌شود بلکه جلوگیری از مرگ وآماده سینه سپر کردن دربرابر گلوله دشمن هر دو از ابعاد شجاعت هستند.[۳]
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------



ماهاتما گاندی



نماد مقاومت به دور از خشونت 

« برای کسی که اندیشه عدم خشونت را در خود پرورده، تمام عالم یک خانواده است; نه ترسی به دل دارد و نه کسی از او می ترسد.» ماهاتما گاندی




ماهاتما گاندی - مسافر آفریقای جنوبی- توسط بازرس بلیت و تنها بخاطر رنگ پوست از قطار به بیرون پرت شد. همان سبب گشت که آن وکیل جوان، عزم خود را برای مبارزه ای بدور از خشونت با تبعیض نژادی و بی عدالتی که نسبت به هموطنانش روا می‌‌رفت، جزم کند.

۱۸ سال بیشتر نداشتم که حق بازگشت به وطن را از من گرفتند. در گیر و دار شور و هیجانات انقلابی، رژیم دیکتاتور مذهبی جایگاه خود را در کشورم تثبیت کرد. هر روز، منتظر شنیدن اخبار اسفناک اعدام و قتل و ترور یکی از هم میهنانم بودم یا این که به من بگویند که جایی از سرزمینم مورد حمله نیروهای عراقی واقع شده است. این سال های تبعید که خشونت، فضای مقاومت و مبارزه برای رسیدن به آزادی را در درون و برون از مرزهای کشورمان پر کرده بود، افکار من به آن مرد بزرگ -ماهاتما گاندی- نزدیک و نزدیک تر می شد. مردی که نماد آیین مبارزات بدون خشونت است. 

ماهاتما گاندی، مرد جوان گمنامی بود که در ۱۹ سالگی از وطنش کوچ کرد و پس از ۲۰ سال، به عنوان پایه گذار آیین مقاومت بدور از خشونت، به هندوستان باز گشت. گاندی برای رسیدن به آزادی، عدالت و برابری، اجتناب از خشونت و جنگ، جنبش نافرمانی مدنی ای را پی ریزی‌ کرد که با برگزاری تظاهرات مسالمت آمیز" راهپیمایی نمک" سبب  لغو انحصار نمک توسط بریتانیا شد.  

ماهاتما گاندی توانست اندیشه مبارزه بدون خشونت را به مردمانش بیاموزد. جنبش "هند را ترک کن" که حاصل کمیپن نافرمانی جنبش "نمک" بود، نقطه عطف بزرگی‌ در مبارزات بدور از خشونت برای دستیابی به آزادی گشت که سرانجام در ۱۵ اوت ۱۹۴۷ به استقلال هند انجامید. 

۶۴ سال از ترور گاندی ملقب به ماهاتما (به معنی‌ روح بزرگ) می گذرد. امروز را به نام ماهاتما گاندی و عدالت و آزادی گرامی می‌ دارم. مرد بزرگی‌ که شیوه مبارزه او برای رسیدن به عدالت و آزادی، الهام بخش من بود و آن را از سطر به سطر کتاب‌هایش در‌‌یافتم. 

اندیشه گاندی هرگز نمی‌‌میرد که پایبندی او به اصولی معنوی برای رسیدن به عدالت در شیوه مقاومت و مبارزه بدور از خشونت، الگوی آزادیخواهان جهان شد. امروز کشور هند، یکی از بزرگ ترین دموکراسی های جهان است و جامعه آن با داشتن یک حکومت پایدار و دموکرات، از آزادی های مدنی و قوه قضاییه مستقل و مطبوعات آزاد برخوردار گشته است. 

باور من به مبارزات به دور از خشونت به عنوان روشی‌ کار ساز برای تغییرات بنیادین در ایران بر مبنای این حقیقت شکل گرفته است  که در نهایت می تواند نتیجه‌اش فراگیر و همیشگی‌ باشد . این روش نه نشان از "بی‌ ارادگی" است که در واقع پیکاری " پرتوان و فعال " است. این مبارزات بر پایه اصول معینی چون جدایی دین از حکومت، انتخابات آزاد، سالم و عادلانه، حکومت مردم بر مردم، جامعه مدنی و ترقی‌ خواهی‌ پایه ریزی شده است. چنین نهضتی تمام اقشار جامعه را در بر می‌‌گیرد که به دور از انتقام جویی‌ها و ماورای هر انگیزه‌ای از خشونت، در پی‌ سرنگونی حکومت دیکتاتوری مذهبی‌ هستند.

کمپین صلح فعالان در تبعید، فردا ۳۰ ژانویه، در تدارک گردهمایی برای یادبود این رهبر بزرگ در بنای مهاتما گاندی، برای نشر پیام صلح مردم ایران « نه به جنگ، نه به دیکتاتور و نه به خشونت » می باشد را سر خواهند داد. دستشان را به گرمی می فشارم و بر این باورم که ایران زمین - مهد آیین مهر- دوباره نمادی از عشق و صلح و سربلند در این جهان خواهد شد. اگر به خود باور داشته باشیم، می‌ توان با نیک اندیشی، نیک گفتاری و نیک کرداری  به مقصود نهایی که عدالت و برابری و صلح و آزادی است رسید، آینده ای که در آن همه شهروندان ایرانی از هر اندیشه، دین، جنسیت و قومی بتوانند با صلح و صفا و حقوقی برابر در کنار هم زندگی‌ کنند.

بنا به درخواست اعضای کمپین « صلح فعالان در تبعید »، جهت همراهی و حمایت از کمپین به آدرس https://www.facebook.com/PAC.DELHI مراجعه نمایید.


خداوند نگهدار ايران باد 
رضا پهلوی




۱۳۹۰ بهمن ۵, چهارشنبه

۱۳۹۰ بهمن ۴, سه‌شنبه

با ادبیات و منش برخی‌ از مخالفان رضا پهلوی بیشتر آشنا شوید ( فحاشی‌های رکیک به حامیان طرح شکایت علیه سید علی‌ خامنه ای)

در فیسبوک به پستی از صفحه‌ای  با عنوان "ویکی لیکس فارسی" برخوردم که در آن ادمین صفحه که اخبار ایران را گاهی با تحلیل شخصی‌ خود می‌‌آمیزد، نسبت به شاهزاده رضا پهلوی و طرح شکایت او از سید علی‌ خامنه‌ای موضع غیر منطقی‌ گرفته بود و با لحن بسیار زشتی کسانیکه  طرفدار او بودند را به باد  فحش و ناسزا گرفته بود. یاد دوران بعد از مصاحبه رضا پهلوی و مسیح علینژاد افتادم که در بالاترین چه لینک‌هایی‌ که در محکوم کردن هواداران رضا پهلوی به بد دهنی فرستاده نمی‌شد!! لازم دونستم که با هم میهنان خود نمونه واقعی‌ بد دهنی و فحاشی مخالفان رضا پهلوی رو با درج مدرک و سند به آگاهی‌ هم میهنان آزادیخواه خودم برسونم. البته نمونه اینگونه فحاشی‌ها نسبت به حامیان رضا پهلوی در زیر لینک‌های سایت یوتوب و در سایت friend feed هم می‌توان یافت. حتی از سوی افرادی که در همین بالاترین مخالف رضا پهلوی هستند و ادعا میکنند که هواداران رضا پهلوی بد دهان هستند و هر گونه انگی‌ را به این دسته میزنند، از گرد همایی‌های خودشان بر علیه رضا پهلوی در سایت friend feed مدارک بسیاری از دشنام و ناسزا گویی به هم میهنان حامی‌ رضا پهلوی و طرح حمله به لینک‌های ایشان وجود دارد که اگر لازم شد می‌توان آنها رو نیز در اختیار شما دوستان قرار داد.

در زیر Screen shot این پست را می‌بینید  که شخص ادمین در رابطه با طرح شکایت از سید علی‌ خامنه‌ای چه تحلیلی را در مورد رضا پهلوی از خود ارائه داده است.


بعد از اینکه تعدادی از حامیان رضا پهلوی در پاسخ به این پست کامنت گذاشتند، ادمین این صفحه ضمن پاک کردن همه کامنت‌ها که حتی اکثر آنها از سوی افراد بی‌ طرف بود که جهت سیاسی خاصی‌ هم نداشتند و تنها نسبت به محتویات این مطلب مخالفت خودشون رو منطقی‌ و مودبانه نوشته بودند، در ابتدا آنها را اخراج کرد و سپس عکس چندی از آنها را در صفحه‌ای که حدود ۱۳ هزار عضو دارد پخش کرد و در زیر عکس‌ها به همه آنها به فحاشی رکیک پرداخت.


در ادامه، دوستان دیگری از این رفتار شرمگین شدند و به او گوشزد کردند، که ادمین آنها را نیز اخراج کرد و به آنها نیز در صفحهٔ خود ناسزا و توهین رکیک کرد.

نمونه‌هایی‌ از توهین و دشنام‌های ادمین این این صفحهٔ فیسبوک را در زیر میتوانید ببینید. تأسف آمیز تر تعداد Like‌ های زیر این توهین هاست که نشان از این میدهد چنین تعارض فکری در قبل مخالفت در حد دشنام‌های رکیک به حامیان رضپهلوی، طرفدارنی هم با همان طرز فکر و منش ادمین صفحه پیدا میشود. پس این شخص تنها یک استثنا نیست. از همین جا من شخصا بخاطر قرار دادن این تصاویر از این دشنام‌ها و رفتار غیر اخلاقی‌ برخی‌ از هم میهنان خود که از این هم میهنی با آنها شرمم میشود، از دیگر دوستان خوانده این مطلب پوزش و عذر خواهی‌ می‌کنم. 





 جالب اینجاست که این صفحه شامل اخبار روز ایران میشود و این شخص که گویا به دنبال تغییر وضعیت فعلی‌ در ایران هست و بدون شک کارمند رژیم نیست و حتما جمهوری خواه هست و مخالف هرگونه نظام از فرم پادشاهی، وجود گروهی دگر اندیش را چنان بر نمیتابد که نه تنها به رضا پهلوی توهین می‌کند، بلکه هر کسی‌ که در پاسخ به این توهین اعتراضی اگر کند، خواهر و مادر او را به حواله می‌کشد و فورا او و دیگر همراهانش را از صفحه مجازی خود بیرون میکند!! بسیار تصور آن دهشتناک هست که چنین افرادی در دنیای حقیقی‌ با هم میهنان خود از گرایش‌های متفاوت سیاسی چگونه برخورد میکنند!

۱۳۹۰ دی ۲۰, سه‌شنبه


واقعا که شرم آواره!


امروز بعد از اینکه خبر نگران کننده محکوم کردن امیر حکمتی به اعدام توسط جمهوری اسلامی به این اتهام دروغی و مضحکی که برای آمریکا جاسوسی میکرده رو خوندم، به این فکر فرو رفتم که انگار نه انگار که این حکومت ضدّ انسانی‌ و ضدّ ایرانی‌ داره مردم بی‌ گناه کشورمون رو روزانه به حکم ضدّ بشری اعدام محکوم میکنه و دسته دسته مردم رو در خفا به پای جوخه‌های اعدام میفرسته! گویا همه به خواب عمیقی فرو رفتیم و جمهوری اسلامی همه ما رو تا حدی هیپنوتیزم کرده که بی‌ تفاوت باشیم و یا فقط تو دلمون واسشون غصه بخوریم و در تنهائی‌ گریه کنیم ولی‌ دریغ از اینکه از چاره‌ای که پیش رومون گذاشته شده بهره برداری کنیم، دست یاری به هم و کسانی بدیم که اولویت براشون نجات زندانیا‌ن سیاسی و عقیدتی‌ و در نتیجه نجات کشورمون از دست این آخوند‌های ایران ستیز هست.  


البته هستند افرادی که به حالت انفرادی و فقط در حوزه هم فکران سیاسی خودشون دوست دارند فعالیت کنند. البته میدونیم که اگر با هم متحد باشیم و اختلاف نظر سیاسیمون رو در مورد شکل نظام آینده و یا قهرمان سیاسیمون به کنار بگذاریم، این رژیم حتما سقوط خواهد کرد. اما هنوز خیلی‌ هامون اینقدر خود خواه و دگم هستیم که اگر کسی‌ برای همبسته کردن تمام مخالفان و بر اندازان جمهوری اسلامی پا به میدان گذاشت، چون سمبل شکل حکومتی هست که هرچند ماهیت آن همان دمکرات و سکولار است ولی‌ چون جمهوری نیست، فورا جبهه‌ٔ میگیریم و کاملا فراموش می‌کنیم که دشمن اصلی‌ ما ولایت مطلقه فقیه و عوامل جمهوری اسلامی هستند که در لیست پلیس بین‌الملل به عنوان جنایت کار نامشون ثبت شده و بی‌ درنگ بگونه‌ای  واکنش نشون میدیم که عرصهٔ رو بر این شخص و حامیانش جوری تنگ کنیم که یک وقت در فردای انتخابت آزاد ایران، این دسته از استقبال گسترده برای به دست گرفتن زمامدری کشور برخوردار نشوند!


 یکی‌ از مبانی اصلی‌ حکومت دمکرات ، امکان فعالیت و شرکت همه اقشار جامعه در آن هست و اگر شخصی‌ از حکومت دمکرات صحبت میکنه، چه جمهوری و چه مشروطه باید این رو بدونه که حکومت دمکراتیک فردای ایران، برای همه ایرانیان،  فضای فعالیت و پیشرفت و سهیم بودن در ترقی‌ ایران هست و نه تنها یک شخص خاص. شما یی که مدام از دموکراسی دم میزنی، چطور هست که امروز تلاشت خفه و ایزوله کردن هموطنی هست که تنها به شکل متفاوتی از یک نظام سکولار و دمکرات اعتقاد داره که عملکرد آن در کلّ یکی‌ هست با اون چیزی که خودت هم مدّ نظرت هست و فقط لباس متفاوتی بر تن داره که از شکوه و صلابت بیشتری برخوردار هست و با فرهنگ و پیشینه تاریخی‌ کهن ایران بیشتر همسویی داره. این رفتار شما با اصول دموکراسی مغایرت داره و بلکه باور دگراندیشان شاید کارایی بالاتری هم داشته باشه و در یکپارچه نگاه داشتن کشورمون ، نقش خوبی‌ بازی کنه. این صحبت من تبلیغ از یک نظام با فرم خاصی‌ نیست. حقیقتاً که ماهیت نظام مهم هست و نه شکل آن، ولی‌ آیا با این جبهه‌ٔ گیری ها، ما راه به کدوم ماهیت خواهیم برد؟! 

حالا برخی‌ از ایرانی‌‌ها بجای اینکه نوک پیکان مبارزاتشون رو همگی به سمت جمهوری اسلامی نشانه بگیرند، شروع به حمله به یکدیگر میکنند و فضاحت این کار به جائی‌ می‌کشه که نشریه کیهان حسین بازجو در مقاله ای، به ریش ملت رنجور ایران میخنده و با وقاحت تمام میگه که ضدّ انقلاب به جون هم افتادند! واقعا که جای تأسف داره. هدف اصلیمون داره از یادمون میره. 


همه مخلفان جمهوری اسلامی، از جنایت‌های ۳۳ ساله جمهوری اسلامی انزجار دارند و همگی ما هم از نظامی حمایت می‌کنیم که سکولار و دمکراتیک باشه و آرزو داریم که کشورمون به آزادی برسه و در اون دیگه کسی‌ برای ابراز عقیدش، سرزنش، زندانی و شکنجه نشود. با اعدام مخالف هستیم و بر لزوم وجود آزادی مطبوعات، آزادی در انتخاب مذهب، آزادی برای انتخاب نوع پوشک، آزادی برای اقلیت‌های جنسی‌ و خیلی‌ موارد دیگر با هم تفاهم داریم. تنها اختلاف نظر ما میمونه سر شکل نظام آینده. اما زیر مجموعه‌ها و باطن نظامی که مدّ نظر همه ما هست یکی‌ هست و کسی‌ دیگر به دنبال یک انقلاب اسلامی دیگر در ایران نیست! اگر هم کسی‌ چنین پیشنهادی داشته باشد، دیگر اکثریت مردم ایران چه مذهبی‌ و غیر مذهبی‌ خواستار بقای حکومتی بر اساس اعتقادات مذهبی‌ و نفوذ گفته‌های ادیان گوناگون در حکومت آینده ایران نیستند. ( این که خیلی‌ واضح هست)



اما شوربختانه، افرادی به جای تشویق و ترغیب همه‌گان برای یکی‌ شدن و متحد شدن با دیگر ایرانیان، سدّ راه میشوند و آزادیخواهان رو دست نشانده و خائن می‌نامند و یا از مسائل تاریخی‌ متعلق به ۷۰ سال پیش حرف میزنند و از گنجه اتاقشان، عکس ها، نامه‌ها و اسناد و مدارک زیر خاکی متعلق به دوران مصدق را به رخ ملت ایران میکشند و سعی‌ در ایجاد تنش و نفاق میان ایرانیان آزادی خواه دارند.

من جوانی که بعد از انقلاب ننگین ۱۳۵۷ متولّد شدم، امروز تنها دغدغه ام، نجات یافتن ایران و هم میهنانم از دست این جانیان و چپاول گران است و اصلا به این دعوا‌ها و اختلاف نظر‌ها در مورد اینکه ۲۸ مرداد آیا کودتا بود و یا نبودکاری ندارم. این را تنها میدانم که برای روشن شدن حقیقت‌های تاریخی‌، نخست کشورمان را باید آزاد کنیم تا به آزادی بیان برسیم و آنوقت تاریخ نویسان در کمال اسودگی‌ خاطر به تهذیب و ثبت وقایع درست تاریخی‌ بپردازند. امروزه نسخهٔ‌های گوناگونی از رویداد‌های تاریخی‌ داریم که هر کسی‌ طبق سلیقه و منفعت جهت سیاسی خویش آنرا می‌خواند و برای دیگران تعریف و تحمیل می‌کند، اما این مشکل امروز ما نیست. امروز باید شخصیت هایی که قدمی‌ برای آزادی ایران بر می‌دارند را بر اساس کارنامه شخصی‌ خودشان و نه پدرانشان شناخت.



امروز اگر قصدمان آزادی ایران هست، نباید بر اساس نام کسی‌، بینش او را سنجید. مطمئن باشید که اگر به این رویه ادامه دهیم و خود جمهوری اسلامی هم بر فرض مثال هم بلکل استعفا بدهد و ایران و تمام امور سیاسی‌اش را یکجا تحویل تمامی‌ گروه‌های اپوزیسیون بدهد، باز هم ما کار به جایی نخواهیم برد، زیرا که مشکل عدم وجود سازگار پذیری با دیگران، در تک تک ما ایرانی‌‌ها می‌باشد. باید دست از متهم کردن، برچسب زدن، ایزوله کردن و دروغ پراکنی برای یک دیگر برداریم. باید صبر خود را برای شنیدن صدای مخالف از همین حالا بالا ببریم.

 فکر کنید که در فردای ایران آزاد، یک حزب‌اللهی شاید به شرایط آینده تعصب نشان دهد. آیا هیچ به این فکر کرده ییم که چگونه و به چه نحو پاسخ او را خواهیم داد؟! حتما دیگر نمیتوانیم حتی به این دسته از اقلیت هم بگوییم که خفه باشید و شما حق حرف زدن ندارید. حتی با وجود اینکه ۳۳ سال رژیم منتخب آنها ایران رو به نابودی برده است. اما باید شرایطی را برای همان دسته فراهم کرد که تمام مردم صدای آنها را بشنوند و اگر کسی‌ قرار باشد که آنها را قبول یا رد کند، خرد جمعی تمام مردم ایران باشد و نه فقط سیاست دولت بخت. دموکراسی نیاز به صبر و بردباری بسیار دارد، وضعیتی که در محیط بالاترین میبینم، تنها نوید از ضعف ما ایرانیان در درک مبانی اولیه دموکراسی دارد.

آخه کجای دنیا دیدید که مردم کشوری شدیدا تحت فشار ظلم و ستم و خفقان از هر گونه توسط یک حکومت وحشتناکی چون جمهوری اسلامی باشند و به جای اتحاد داشتن، با همدیگر میجنگند، چون گروهی جمهوری خواه و گروهی هواداران مشروطه هستند؟!! عوامل حکومت فاشیستی ولایت مطلقه فقیه الان احتمالا دارند جشن میگیرند  از دیدن این جنگ میان خودی‌ها و به چپاول کردن‌ها و جنایت ها، هر روز بیشتر و با خیالی راحت تّر ادامه میدهند، همه ماها باید شرم کنیم از این طرز برخورد با دیگر هموطنی که هدف او هم آزادی ایران هست. 

با سپاس از شما هموطن برای خواندن درد و دل یک هموطن از نسل سوخته. 



۱۳۹۰ دی ۱۷, شنبه

ایجاد شناخت از گزینه ها مهمتر از انتخاب آنان است. لزوم یک انتخاب سازنده همانا ابتدا بررسی گزینه های موجود و ایجاد شناخت از آنهاست



مناسبت تصمیمات ایرانیان نسبت به انتخابشان بر مالکیت منافع ملی‌ کشوری که از آن آنهاست چه می‌باشد؟


چرا امروز انتخاب باید بر اساس شناخت از گزینه‌ها صورت بگیرد و نه آنچه که این افراد یا شبکه‌ها برایمان از گزینه تعیین یا تعریف میکنند ؟


آیا ایرانیان ازهویت و میراث گذشته خود آگاهند ومیدانند که در حال حاضرچه میخواهند وهدف آینده شان چیست؟




مسئله هویت ملی و باز شناخت آن، یک مسئله کلیدی در راستای رسیدن به آزادی برای ما ایرانیان است. شوربختانه جامعه ما اکنون دچار بحران هویتی بزرگی است و بسیاری از جنبش ها و جوشش ها و چرخش ها و حرکات، بدنبال این هستند که بتوانند هویت خویش را روشن کنند. اما "اعتماد به هویت گروه های دیگر"، در راستای یکپارچگی ملی در آنها بوجود نیامده و این خود به بحران های هویتی کمک میکند. بنابراین هویت معاصر جامعه ما نشان دهنده تناقص های بسیارمیباشد که سمت و جهت گیریش درجهت متضاد دیگری است و هر روز بیشتر و بیشتر تشدید میگردد. تاریخ نشان داده است که تنها کسانی و یا اقوامی و یا ملت هائی در این جهان میتوانند نقش بازی کنند، نقش تصمیم گیرنده، که آگاه باشند و بدانند که هستند. از کجا آمده اند و به کجا میخواهند بروند. اصلییت وشناسنامه تاریخی شان چیست؟ و بروی چه پایه هائی از زندگی و ارزش هایشان استواراست گذشته شان چیست و حال شان چگونه است. آیا چشم انداز آینده، به روشنی مد نظرشان و بدان آگاه اند ومیدانند چه میخواهند؟ از اینکه عناصر کلید بخش ازگذشته ثبات خود را در هویت حفظ میکنند، مسئله ای کاملا طبیعی است. اما مسائل نو و تجربیات نوین جدید نیز، هم چنان با این پایه ها ترکیب میشوند وشکل و نقش ویژه هویت آن ملت را میریزند.


به نظر"هگل" فیلسوف اندیشمند آلمانی، طبیعی ترین کاری را که ما برای روشن شدن در مورد موضوعی انجام میدهیم، خواه سیاسی، اجتماعی، علمی ، هنری، فرهنگی و یا فنی اینست که نخست "تاریخ" آن را بررسی کنیم. تاریخ عامل روشن کننده درهرمشکلی بشمار میآید. هگل معتقد است که ما زمان حال را وقتی بهتر درک میکنیم و تضاد هایش را میتوانیم برکنار و به راه حل منطقی برسیم که بفهمیم چگونه در دامن گذشته پرورش یافته ایم. پس دانائی از تاریخ، نوعی "راه کار" و روشنائی ذهن برای پیشرفت و تکامل است و عدم آگاهی از آن عدم داشتن هویت یا شناخت از اصلیت خویش است. اما این اصلیت چگونه دوباره بدست میآید؟ هگل معتقد است که"آدمی تاریخ خویش است و فقط درک تاریخ او است که او را یاری میدهد".


هویت ملی و هویت های کاذب


 ما باید با هویت ایرانی به پیشواز مدرنیته و دمکراسی برویم، تا نقش ایرانی خود را بیابیم و تمایزمان را از دیگرملت ها برجسته سازیم. هویت های کاذب که در تضاد شدید با جهان بینی های ایرانی هستند، همیشه مانع از پیشرفت ما بسوی مدرنیته گشته اند، زیرا که پایه هویتی آن ها بروی دین و الهیات است و در تضاد با مسائل زمینی و رویداد های واقعی است. این تضاد ها باعث عدم تحول دمکراتیک میشوند. متاسفانه در میان ما خود فروشان، تحریف کنندگان تاریخ، دروغ گویان و کسانیکه با مقاصد ایدئولوژیک، یا مقاصد مذهبی و یا سیاسی، ایران ستیزی و تاریخ ستیزی میکنند بسیارند، که بخاطر منافع شخصی که از ثروت این سرزمین میبرند، جلوی این تحولات را میگیرند. باید بدانیم که اینها در اذا بردن منافع شخصی شان چه نسل هائی را مانند خود فاسد میکنند.


باید بسنجیم که چه بخش هائی از ایرانیت هنوز جزو وجود ما است؟ باید هر چه زود تر آنها را بشناسیم وارج نهیم. خود این پدیده ما را شدیدا دچار بحران هویت میکند. همان چیزی که فردوسی تاکید میکند و میگوید:
"زایران واز ترک و از تازیان نژادی پدید آید اندر میان

نه دهقان، نه ترک و نه تازی بود سخن ها به کردار بازی بود

شاید هیچ پیش بینی رساتر از این سخن، بحران امروزی هویت را تعریف نکرده باشد.

چرا افرادی که قبول مسولیتی سیاسی در جایگاه سیاسی را نمیکنند، باید در چنین جایگاه‌هایی‌ قرار گیرند و چرا باید تعیین سرنوشت میلیونها به آنها سپرده شود ؟

به نظر شما دلیل انکار و کتمان این افراد در این زمان از گذشتهٔ سیاسی و پیشینهٔ سیاهشان که گاهان با گستاخی در کلام و عملکردشان برای فریب افکار عمومی بکار می‌‌بندند ، چیست ؟


نگرش شما به عنوان یک ایرانی‌ نسبت به ادعای که این افراد مبنی بر همسویی با مطالبات و نیازهای امروز مردم ایران دارند ، چیست ؟

دلیل شما به عنوان یک ایرانی‌ در به کار بستن مکانیسم کنونی‌ * طرد سیاسی وابستگان حکومتی و حامیان رژیم در داخل و خارج * به توسط خود مردم با ابزار هرچه قویتر آگاهی‌ رسانی چیست ؟

فکر میکنید غرب چرا با این همه کشتار به نظاره جان کندنهای مردم ایران و دست و پا زدن در چاله خون نشسته!؟ و تنها از بخشی از حامیان و وابستگان به این نظام حمایت میکند؟ و وظیفه ما در این راستا چیست ؟
رسانه ای نداریم، تریبونی در اختیار نیست اما همین فریاد اندیشه های همسو اگر شکلی جمعی بخود گیرند صدای رسا و گویایی را طنین خواهند انداخت. تک فریادها همواره براحتی در نطفه خفه میشوند.

درمان تمام این مشکلات و بهبودی و تغییر جو کنونی تنها در گرو عملکردهای هوشیارانه و هدفمند خود ماست. پس با تمام درد و ستمی که بر مردم روا میشه، باید همچنان روشنبینی و نکته سنجی خود را حفظ کنیم و از احساسی تصمیم گرفتن، احساسی عمل کردن، احساسی انتخاب کردن، احساسی مبارزه کرده، احساسی حمایت کردن.....دوری کنیم.

نتیجه این عملکردهای از سر احساسات و شورگرفتگی عمومی بود که در ۵۷ سبب عملکردهای ایدولوژیک هم شد و در نهایت حماسه از دید انقلابیون و فاجعه از دید ایرانیان راستین و میهن پرست آفرید. آنهم یک مدل احساسات و شور اسلامی بود که تا نسلها گریبان گیرمان کرد.

بنابرین در پس واژه ها و گفتارها، میبایست هوشیارانه پیامها و هدفها را جست و در صورت لزوم اهداف غیر میهنی عده ای را خنثی کرد. این خودش یک روند مبارزه و پیشبرد این جنبش آزادیخواهانه هست.

مطمئن باشید افرادی که چنین پرونده ای از دیروز با خود دارند و چنین روند عملکرد امروزشان است، صلاحیت گزینه بودن برای حکومت آینده ایران را ندارند.

افرادی که قبول مسولیتهای سیاسی در جایگاه های سیاسی را نمیکنند، چرا باید در چنین جایگاه هایی قرار گیرند، چرا باید تعیین سرنوشت میلیونها به آنها سپرده شود !؟

یک جامعه را به بزهکاران نمیسپرند تا آنرا هدایت و پرورش دهد مادامی که شاهدیم چگونه با بکارگیری چنین ابزارهایی از حرکات و اجتماعات مردمی سواستفاده میشود، وظیفه بر خودمان است که از این روند جلوگیری کرده و در پی پیشگیری برآییم بخشی از جامعه که درسی آموخته و به قولی بیدار شده، آیا وظیفه سنگین همراه نمودن دیگران را بر دوش خود ندارد!.

تا کی باید نشست و منتظر بیداری همگانی بود !؟

بسیاری در هر معرکه ای همراه میشوند بدون آنکه تاملی کنند، چه بهتر که با ایجاد شناخت و بکارگیری هوشیاری های لازم این گروه را در جهت آزادی ایران و همسو شدن در این مقوله همراه سازیم.

ایجاد شناخت از گزینه ها مهمتر از انتخاب آنان است. لزوم یک انتخاب سازنده همانا ابتدا بررسی گزینه های موجود و ایجاد شناخت از آنهاست.

امروز اما بیداری با ماست و جامعه بیدار وظیفه دارد که فریاد حق طلبی سر دهد تا خفتگان را هم از خواب نازشان بیدار کند که یا همراه خواهند شد یا از ترس بر خود خواهند لرزید. جوامع بین المللی باید به روابط و معاملات خود با رژیم پایان دهند و به خواست ایرانیان جهت باز پسگیری میهنشان تن در دهند.

عكس محكومین به اعدام با عكس‌های زندانین سیاسی از دانشجویان زندانی گرفته تا رهبران كارگری اسیر حكومت اسلامی و تا فعالین مدافع حقوق زن و یا وكلای دربند. در این مورد هیچ استثنا و یا ارجحیتی نباید در كار باشد . همه زندانیان سیاسی و همه محكومین به اعدام را باید مطرح كرد و دنیا را متوجه این جنایات نمود. ما می‌خواهیم در این روزها خواست ایزوله كردن جمهوری اسلامی ایران و بستن سفارت‌خانه‌های حكومت اسلامی و یا اعمال فشار دیپلماتی این رژیم را به عنوان یکی از ابزارهای مبارزاتی بکار ببندیم.

نیما 

پاینده ایران 


۱۳۹۰ دی ۱۶, جمعه

,نقش تشکیل شورای ملی و هماهنگی , بررسی نقاط آغاز حرکت ملی و اولویت گذاری ها


نقش تشکیل شورای ملی و هماهنگی, بستر های لازم برای حمایت ملی و جهانی از جنبش مردمی و نقش سازمان های جهانی و قدرت ها در حرکت های ملی, افشای جنایت ها و خیانت های دولت مردان حاکمیت و طرد آنان در روند سیاسی ، اجتمایی, بررسی نقاط آغاز حرکت ملی و اولویت گذاری ها. بررسی ویژگی های تشکیلات منظم و نا منظم در صخنه ی سیاسی و مبارزاتی

در پی سه دهه کشتار و جنایت، اکنون از یک سو خشمی ویرانگر و از سوی دیگر امیدی به رهایی از چنگال حکومت استعماری غیر انسانی آخوندها در دلهای ایرانیان تلاطمی طغیان سا آفریده و هر دم آماده جوش و خروشی فراگیر است.


دیواره های صد عظیمی که دولتهای غیر دموکراتیک در سطح جهان، در پی حمایت به گرد این رژیم اهریمنی بسته اند، چندیست از فشار ظلم و بیدار ترکهای بسیاری برداشته. تلنگری از سر خشم عمومی انقریب بنیان این بیداد را در هم خواهد شکست.

چشمان باریک بین دنیای متمدن همچنان به افقهای دور پیشرفت و برتریست و به ما که زمانی محکومانه به سیاهچال تاریکی فرستادندمان، حتی نیم نگاهی نیز نیندازد، چه رسد به نظری از سر شفقت و گامهایی در همراهی به دنیای روشنیها

 با توجه به برشمردن بیش از پیش ارزشهای امروز جامعه ایرانزمین و فرهنگ کهن دیارمان، با نگاهی ژرفتر پی خواهیم برد که، پس از گذشت سه‌ دهه از جنایات این رژیم و متاسفانه تداوم ماشین کشتار رژیم جمهوری اسلامی و اشکالاتی که در پیش روی اوپوزیسییون در برون مرز یا درون مرز بوده است ، که به نحوی توسط خود رژیم سازماندهی شده است ، آنچه که نیرو و پشتوانه مردمی در جهت سرنگونی کامل این رژیم محسوب می شود را به واپسگرای کشانده و فقر فرهنگی نهادینه شده در جامعه امروز ایران که بنمایه این رژیم محسوب میشود، در راستای خواست سرنگونی به مشکلات پیشه رو افزوده است.


از این رو تشکیل یک تیم ازصاحب نظران و کارگزاران برجسته و متخصص به حقوق بین المللی و همچنین قوانین سیاسی، اقتصادی ، اجتمایی و حقوقی در سطح جهانی امری بدیهی به نظر میرسد

چرا که به نحوی ملموس فقدان این تشکل حقوقی و مورد اعتماد مردم در عرصه های مبارزه سیاسی اجتمایی و اقتصادی در مقابل رژیم جمهوری اسلامی متاسفانه به روشنی قابل رویت است ، که به نحوی حامی حقوق و منافع ملی و شهروندی ایرانیان در سطح بین الملل باشد. از این رو با تشکیل این شورا میتوان هم از دیدگاه حقوق بشر و هم حقوق ملی شهروندان ایرانزمین حمایت لازم رو مد نظر قرار داد چرا که دیگر نمیتوان از دولتهای وابسته به رژیم یا حامیان این نظام که در جهت حفظ این رژیم گام برمیدارند بیش از این انتظار داشت یا سکوت اختیار کرد. تا بتوان دنیا را نیز که شاهد جنایات این رژیم و نقض کامل حقوق انسانی در ایران میباشد را، آگاه به لزوم پذیرش خواست مردم ایران و نیازمندیهای آنان در برون مرز و درون مرز کرد. وهمچنین این تشکل اجرایی و مسول در راستای تکمیل همبستگی و حمایت از شهریار ایران شاهزاده رضا پهلوی میتواند توازن قدرت و سیاست که همانا دیدگاه و اراده خود مردم ایران است را تقویت کند و با روز افزون شدن شناخت و بازپسگیری منافع ایران و ایرانی به این روند بر مبنای اعتصابات گسترده وسراسری و در نهایت رستاخیزه ملی وجهه عملی واقعبینانه تری ببخشد.

پاینده ایران

نیما



۱۳۹۰ دی ۱۳, سه‌شنبه

تحلیلی بر عملکرد‌های رژیم آخوندی در سال گذشته میلادی ( به قلم بانو محترم مؤمنی روحی‌ )

این متن با پروانه نگارنده آن، بانو " محترم مؤمنی روحی‌ " در این وبلاگ قرار گرفته است.




 چقدر خوب می شد اگر همه افراد حقیقی و حقوقی ، حتی مؤسسات دولتی و ملی و تمامی سازمانهای عام المنفعه یا غیر انتفاعی ، و نیز دیگر مراکز بنیادین در همه کشورهای جهان ، و صد البته مسؤلان حکومتهای سراسر گیتی ، و ...... هزاران البته سران جنایتکار رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی ، در آغاز هر سال نو ، چند ساعتی را با خودشان خلوت می کردند ؛ تا به کارنامه عملکردهای یکساله خویش بپردازند !

و چقدر بهتر می شد ، اگر در دو ستون جداگانه ، بدها و خوبهای آن کارها را ، از یکدیگر تفکیک می نمودند ؛ و برای زایل ساختن بدها ، و جهت تقویت نمودن خوبهای انجام شده در سال قبل ، تلاش بیشتری را سرمنشأ کارهای آتی خویش قرار می دادند !

از آنجائی که می دانم سرکردگان فریبکار رژیم دجّاله‌ها ، هرگز به چنین کاری دست نخواهند زد ؛ و یا اگر به این کار دست بزنند ؟ چون پرونده عملکردهایشان سیاه تراز هر شبی است ، نتیجه را حتی به خودشان هم بازگو نخواهند نمود ؛ تا بیش از این آبرویشان بر زمینی که حضور اینها بر روی خودش را ننگ می داند ریخته نشود . بنابراین من این مهم را به انجام می رسانم ، تا به هم میهنانی که اهم دل نگرانی‌هایشان ، چگونگی سرنوشت سرزمین آباء و اجدادی ایشان است ؛ شمه‌ای از آن را برسانم !!

فهرست و تحلیلی را که در زیر می خوانید ، در حافظه من و کامپوترم می باشند ؛ شوربختانه میزان کارهای نسنجیده سران جمهوری بدنام اسلامی ، و نتایج منفی حاصله از آنها ، آنقدر زیاد هستند که در این مختصر نمی گنجند . اما همین اندک هم می تواند حدیث مفصلی از این مجمل را به بقیه منتقل بنماید .

چون تاریخ دقیق این رویدادها را نمی دانم ، ناگزیرم به حافظه‌ام اعتماد بکنم . بنابراین از همگی می خواهم که این نقصان را بر من ببخشایند و به نکته گیری در این رابطه نپردازند .

- در سال گذشته ، حاکمان خودپرست جمهوری اسلامی ، حدود ۳۰۵ قطعه خشت طلا را به عتبات عالیات ( مزارهای امامان شیعه < قبرهای تهی از جسد و بدون کوچکترین ارتباطی با ملت ایران > در شهرهای کشور عراق ) ارسال نموده اند ؛ تا گنبدهای خشت طلا از دست داده آن بزرگوران !!!!! را ، با طلاهای ملت شریف ایران بازسازی و ترمیم بکنند !
بگذریم که در این خصوص چقدر عاید دزدان جمهوری اسلامی خواهد گردید ؛ اما از این حقیقت تلخ نمی توانیم عبور بکنیم ، که در بیمارستانهای مملکت ما ، حتی در تهران بزرگ و به اصطلاح آباد که پایتخت و گل سرسبد دیگر استانهای کشور است ؛ همه روزه تعداد زیادی از بیماران کم بضاعت و فقیر جامعه ، به سبب آنکه نمی توانند پیش پرداخت درخواستی بخش پذیرش بیمارستان را بپردازند ؛ با همه نیازی که به درمان و جراحی و مراقبت‌های ویژه دارند ؛ باید یا راهی بیمارستانهای بدون امکانات و کم تجهیزات دولتی بشوند ؛ و یا راهی خانه هائی بشوند که در آنها نه داروئی و نه پرستاری و نه پزشکی و نه هیچ خدمات درمانی دیگر برایشان مهیاست . و این بدان مفهوم است که ..... بمیرید تا گنبدهای حضرات ، بدون خشت طلا نمانند !!

- در سال گذشته صنایع غذائی ایران سقوط آشکاری داشتند ؛ به ویژه صنعت فرآورده‌های شیری ، در نتیجه بسیاری از مردم بخصوص کودکان و پیران جامعه ، به سبب عدم استفاده کامل و ضروری از لبنیات در سبد غذائی روزانه‌شان ، به بیماریهای مضاعفی مبتلا گشته اند .
این بدان مفهوم نیست که گاوها و گوسفندهای کشور اعتصاب نموده و شیرهایشان را برای خودشان مصادره نمود ه اند ! بلکه فقط به دلیل گرانی بیش از حد این مواد غذائی است که کمتر کسی می تواند به راحتی به آنها دست بیابد و بر سر سفره خانواده‌اش بگذارد . اگر کودکان ایرانی مبتلا به بیماریهای ناشی از کمبود مواد معدنی موجود در شیر و فرآورده‌های آن بشوند ؟ اگر این اطفال بی‌گناه دچار انواع معلولیت‌های جسمی و فکری بگردند ؟ یا اگر سالخوردگان کشور ، با همه نیازی که به مصرف نمودن این مواد غذائی دارند ؛ به دلیل نداری و فقر مستولی بر جامعه ایرانی ، نتوانند آنها را مصرف بکنند ؛ در نتیجه بیمارتر و ضعیف تر می شوند . چه اشکالی دارد ؟ در عوض گنبد‌های مورد نظر با طلاهای اینها ترمیم می شوند و بیشتر بر جهالت و خرافه پرستی هواداران شیطان افزوده می گردد !!

- اگر روز به روز بر تعداد معتادان کشوراضافه شده و طبق آخرین گزارشات آماری ، هم اکنون بیش از شانزده میلیون معتاد در سراسر کشور وجود دارند ؟ اگر همه روزه در خیابانهای بعضی از شهرهای مملکت ، جنازه‌های جوانان معتاد به انواع مواد مخدر نابود کننده ، از درون لجنهای جویهای آنجا پیدا می شوند و بر اندوه دلهای غمزده اهالی شهر می افزایند ؟ اگر حتی مرده شوی‌های گورستانهای کشور ، از شستن اجساد مردگان معتاد به " شیشه و کراک " ، به سبب له و فاسد بودن جسم آنها در اثر مصرف نمودن این مواد خطرناک خودداری می نمایند ؟ چه اشکالی دارد ؟ در عوض آقایان دزدهای دولتی ، با بهانه مصرف نمودن طلاها برای بازسازی گنبدهای مورد نظر ، می توانند ثروت انبوهی را برای خودشان گرد بیاورند !!

- اگر به طور دائمی و منظم ، پیکر انسانهای بی‌گناه زندانی ، به دلائل واهی و غیر منطقی و بدور از مصوبات قانونی ، به جوخه‌های اعدام سپرده می شوند ؟ اگر به خاطر همین اعدامها ، قلب و روح و روان خانواده‌های اعدام شدگان ، مدام در فشارهای گوناگون عصبی قرار می گیرند و جریحه دار می شوند ؟ اگر با همین ندانم به کاریهای مسؤلان بی‌خرد رژیم آخوندی ، سامانه جامعه عمومی در کشور ، روز به روز از وجود نیروهای کارآمد و با تجربه انسانی تهی گشته ، و اگر از تعداد کسانی که برای رشد و آموختن ایشان از دارائی‌های همین مردم سرمایه گذاری شده تا بیاموزند و برای ترقی و اعتلای مردم میهن‌شان بکوشند کاسته بشود ؟ چه غم ؟ امید که حتی یک عدد خشت ( طلا ) از گنبد هیچ امامی که کوچکترین علمی بر حقانیت و اصالت وجود آنها نداریم کم نشود !!

- اگر به صورت لحظه‌ای از میزان درآمد مادی مردم ایران کم می شود ؟ و به سرعت همان مدت کوتاه ، بر میزان نرخهای مواد مصرفی آنها اضافه می گردد ؛ و اگر همه مردم از فقیر تا غنی هشت‌شان گرو نه‌شان است ؟ اگر تعداد کارگران بیکار کشور روزافزون است ؟ اگر برای گذران یک خانواده کوچک چهار نفری ، درآمد کمتر از هشتصد هزار تومان ، به معنای زیر خط فقر زندگی نمودن آحاد کشور می باشد ؟ اگر مادری با این غصه هلاک می شود که چهار دخترش برای خارج شدن از خانه‌شان فقط یک عدد چادر و یک جفت کفش دارند ؛ و به همین خاطر هم هیچوقت نمی توانند به اتفاق یکدیگر از خانه خارج شده و به مدرسه بروند ؟ به دولت و حکومت چه ارتباطی دارد ؟! آنچه که به ایشان مربوط می شود ، آنست که کشیک بکشند ، تا اگر یک خشت طلا از یکی از گنبدهای مذکور لق شده باشد ؛ در زمانی محدود و سریع آنرا با یک خشت طلای ایرانی جایگزین و بازسازی بکنند !!

- اگر معلمان مملکت مجبورند که برا ی جبران نمودن کمبود بودجه زندگی‌شان ، جهت تأمین هزینه‌های سنگین مخارج خانواده‌شان ، خودشان را به آب و آتش بزنند تا بتوانند که یک شغل دوم هم دست و پا بکنند ؟ که تا شاید از این رهگذر گوشه ی دیگری از ضعفهای اقتصادی کاشانه خود و همسر و فرزندانشان را به قوت بدل بنمایند ؛ و با تن دادن به سختی‌های بیشتری در زندگی خصوصی خویش ، آسیبهای روحی و احساسی اعضای خانواده‌شان را به کمترین میزان ممکن تقلیل بدهند ؟ به دولتمردان رژیم جبار آخوندی چه ارتباطی دارد ؛ که برای رهائی این قشر زحمتکش از فشارهای اقتصادی موجود در جامعه کاری بکنند ؟ چون که آقایان مسؤل در جمهوری اسلامی ، خودشان هم گرفتاری‌های زیادی در زمینه‌های مختلف اقتصادی دارند ؛ که بایستی با هزار شیادی و دوز و کلک ، راههائی بیابند که به وسیله آنها بتوانند به ملت ایران ، به همکاران بالادست و به خدمتگزاران زیر دست و هرکه مزاحم پیشرفت و ترقی کارهای خلاف ایشان می باشند ؛ دروغهائی را بگویند تا کسی از کارشان سر در نیاورد .
از زمره این فریبکاری‌ها ، اعلام دروغین همکاری با شرکتهای خارجی در کشورهای همسایه با ایران است . شرکت هائی که هیچ موجودیت حقیقی ندارند و این قضیه از بیخ و بن بی‌اساس می باشد . گذاشتن چنین کلاه بزرگی بر سر دیگران ، خصوصا بر سر همکاران رندتر از خودشان ، آنقدر وقت آنها را می گیرد که جائی برای تفکر در مشکلات عدیده مردم برایشان باقی نمی گذارد !!

- هشت سال تمام از وقوع زلزله دلخراش شهرستان بم می گذرد ؛ هنوز یک کار اساسی در جهت ترمیم خرابی‌ها صورت نپذیرفته ، و هنوز همه اماکن خسارت دیده همچنان به همان وضعیت باقی هستند . چه اشکالی دارد ؟ گنبدهای طلائی امامین عسکریین اهمیت دارند ؛ که آقایان خیلی جدی در صدد جایگزینی و ترمیم گنبدها ، با خشت‌های طلای ایرانی می باشند و سرشان حسابی گرم است !!

- مانند کلاغی که خودش نیاز به جراحی دارد و در حال پرواز نمودن در هوا فریاد می زند که جراح است ! هزاران کار ناتمام روی دستشان مانده است ؛ ولی مسؤلان کارنادرست حکومت شیادان ، همه آنها را رها کرده اند و در حال دخالت کردن در امور کشورهای دیگر می باشند . افغانستان ، سوریه ، عراق ، لبنان و ...... شده اند پایگاههای فعالیت مداخله جویانه ایشان .
ملت افغان گله دارند که جمهوری اسلامی در امور کشورشان دخالت می کند . سوری‌ها در جریان تظاهرات آزادیخواهانه‌شان ، پرچم جمهوری اسلامی را به علامت اعتراض به مداخله آخوندها در کشورشان به آتش کشیدند . عراقی‌ها نیز چنین گلایه هائی را دارند ؛ آنها معتقدند که نوری المالکی نخست وزیر شیعه عراق ، بدون اجازه خامنه‌ای آب هم نمی نوشد . مسیحیان لبنانی نیز نسبت به روابط حکومت اسلامی با حزب اله لبنان معترضند و این عمل را دخالت آخوندها در کشورشان می دانند .
بدیهی است که این مداخلات برای جمهوری اسلامی هزینه مادی هم دارد . به ویژه در ارتباط با کمکهائی که به حزب اله می کنند ، بدنامی پرداخت نمودن این مخارج را بدان جهت به جان می خرند ، که در صورت لزوم از مزدوران فلسطینی برای سرکوب کردن ملت به پاخاسته ایران استفاده بکنند .
در حالی که به دلیل فقر مستولی بر مملکت ، فرزندان ملت ایران ، به دلیل کمبود مراکز آموزشی کشور، در مدارس دو یا سه شیفتی تحصیل می کنند ؛ و روستاهای کشور هم مانند یک قرن پیش یک مدرسه درست و حسابی ندارند . دانشجویان ، بخصوص آنهائی که ناچارند از شهر خودشان به جاهای دورتری بروند و به تحصیل دانش بپردازند ؛ از امکانات بسیار کمی برخوردارند ؛ مسؤلین هم کوچکترین بهائی به این نابسامانی‌های سیستم آموزشی مملکت نمی دهند . اما با پرداختن وامهای هنگفت بلاعوض به کشورهائی مانند ونزوئلا ، که در زیر زمینهای سرزمینشان اقیانوس نفت جاری است ؛ کمک می کنند که پالایشگاه جدید داشته باشند ! اما خود مفلوکشان ، پس از تحریم بنزین به خاطر نداشتن پالایشگاه ویژه بنزین ، به ساختن بنزینی با میزان آلودگی بسیار زیاد پرداختند ؛ در نتیجه به خاطر آلودگی فراتر از حد ممکن ، مردم کشور را به بیماریهای گوناگون تنفسی هم مبتلا نمودند ! البته باز هم هیچ اشکالی ندارد ، اشکال آنجائی پیش می آید ، که نتوانند خشت‌های طلا را به موقع به گنبدها برسانند ؛ که البته با وجود دارائی‌های بسیار زیاد ملت ایران از در آمد‌های نفت ، به راحتی قابل جبران است !!

- به وجود آمدن کشور بزرگی مانند ایران ، کار یکهزار و دو هزار سال که نیست ؛ این سرزمین وسیع محل سکونت اقوام گوناگون و اقلیتهای مختلف مذهبی مانند یهودی ، مسیحی و زرتشتی و بهائی است . این حکومت سفاک و جانی ، حتی به اقلیت اهل تسنن مسلمان رحم نمی کند ، چه رسد به پیروان آئینها و ادیان دیگر!
به بهانه‌های غیرواقعی ، به دستگیرنمودن و زندانی کردن آنها اقدام می کنند . اینگونه می خواهند رأفت اسلامی و اخلاق حسنه‌ای را که پیامبرشان گفته که برای تکمیل آنها به رسالت برگزیده شده را بها بدهند و به اکرام پیامبر عظیم الشأن اسلام ناب محمدی بپردازند !!

- سنگ اسلام را به سینه‌هایشان می زنند ، ولی بیشترین مراوده‌های سیاسی ، و معامله‌های اقتصادی‌شان را ، با کشورهائ کمونیستی مثل چین و روسیه و کوبا دارند ! بیچاره اسلام ناب محمدی که بیرق دار و حامی سرسختش جمهوری منفور اسلامی است . ولی‌ای کاش لطمات این دوستی‌ها و معاملات مصلحتی اینها ، فقط دامان اسلام را به آتش می کشید ؛ حال آنکه نوک پیکان مشکل آفرینی‌های این داد و ستدهای سیاسی اقتصادی ، زندگی سختی را به مردم ایران تحمیل می نمایند و هیچ کاری هم از دستشان بر نمی آید !!

- برای جامعه زنان کشور ، هیچ نوع امنیت اجتماعی و آزادی‌های فردی وجود ندارد . در آن حدی هم که مقداری آزادی موجود می باشد ؛ محدودیت‌های پوششی ایشان ، دست و پایشان را بسته است . مانند دختران فوتبالیست کشورمان ، که به دلیل پوشش ورزشی نامناسب و غیر استاندارد ، با تمام توانائی که دراین موارد دارند ؛ نمی توانند در میدانهای ورزشی خوش بدرخشند و لیاقت ذاتی‌شان را نزد دیگران به نمایش بگذارند !
مردانی با توحش یک حیوان درنده ، زنهای خویش را به وسط خیابان جلوی خانه‌شان کشانده و بعد از کتک مفصلی که به آنها زده اند ؛ ایشان را در انظار دیگران کشته اند . در دیاری که نه قانون از زن حمایت می کند ، و نه هیچ مرجع اجتماعی و هیچ کارشناسی برای رسیدگی به خشونت هائی که علیه زنان کشور اعمال می شوند وجود ندارند ؛ همه روزه شاهد چنین جریانات تراژدی برای زنان ایران هستیم !!

- در میان اینهمه کشورهائی که در جهان هستند ، مسؤلان رژیم آخوندی ترجیح می دهند ، که با بدنام‌ترین رؤسای آن کشورها دوستی و مراوده داشته باشند! ولادیمیر پوتین ، هوگو چاوز ، تروریست‌های القاعده و طالبان ، بشار اسد ، حسن نصراله ، رؤسای کشورهای کره شمالی ، یمن ، چین ، بولیوی و ....... دوستان و " یارغار " و رفیق فابریک محمود احمدی نژاد می باشند ! کسانی که اگر از او بدتر نباشند ، دست کم دردنائت و رذالت و بی‌کفایتی با هم یکسانی دارند !!

- در سالی که گذشت ، دو بار در اخبار آمد که قایق حامل پناهجویان ایرانی و افغانی ، که از کشور گریخته بودند و به دنبال پناهگاهی امن می رفتند ؛ غرق شد و همه سرنشینان آن قایقها ، درون آبهای پر تلاطم اقیانوس جان باختند . چه کسانی مسؤل مرگ زودرس این انسانها هستند ؟ اگر اینها در سرزمین اجدادی خودشان مأوائی می داشتند ؟ اگر در کنار آن سرپناه کوچک و فقیرانه ، درآمد مختصری هم داشتند که با آن زندگی خود و خانواده‌شان را در حدی متوسط اداره می نمودند ؟ چگونه از کشورشان دل می کندند و راهی دیاری ناشناخته می شدند؟
و اگرهای دیگری که برای اکثریت مردم شناخته شده هستند . باز هم تمامی این ناکامی‌ها و بد بیاریها هیچ اشکالی ندارند ! آنچه که باید مورد توجه و رسیدگی حکومت و دولت ضد بشری جمهوری اسلامی قرار بگیرد ؛ اوضاع مربوط به ساختمان‌های عتبات عالیات است !!

- یکی دیگر از کارهای تمسخر آمیز رژیم آخوندی ، به ویژه رئیس جمهوری آن ، جابجائی وزیران وزارتخانه هاست ! اگر این کار را با هدف جایگزینی خوب به جای بد انجام می داد ؟ می شد چنین تعلل هائی را کمی از او پذیرفت . البته باید گفت " مورچه چه هست ، که کله و پاچه ش باشد ؟ " یعنی خود رئیس جمهورحکومت اسلامی چه تحفه‌ای هست که اعضای کابینه‌اش باشند ؟!!

- دزدیهای چندین هزار میلیاردی از بانکها کجا ، و دزدی اندکی که توسط یک دزد ناشی و " آفتابه دزد " انجام می گیرد کجا ؟ ولی در رژیم خودکامه و پول و قدرت پرست ولایتی فقاهتی جمهوری اسلامی ، پای چپ و دست راست آفتابه دزد فلکزده را قطع می کنند ؛ که مایه عبرت دیگران باشد و دیگر از این غلطها نکند ! اما دزدان میلیاردها را به امان خدا رها می نمایند و از سر تقصیراتشان می گذرند ؛ تا به خارج از کشور رفته و مقیم گردند ؛ و بعد در یک فرصت مناسب ، سهم آقایان را به آنها بدهند !!

- پایشان را روی دم شیر می گذارند و با دست قلقلکش می دهند ؛ تا دشمنی و دوستی‌شان با او را ، همزمان به رخش بکشند ! درظاهر برای آمریکا و اسرائیل خط و نشان می کشند ؛ اما در باطن با ایشان معاملات آنچنانی دارند . در ظاهر مردم ایران و سایر نقاط جهان را فریب می دهند ؛ ولی در باطن بر سر خودشان کلاهی به اندازه یک ورشکستگی سیاسی خفت بار می گذارند !!

- چون با زندانی نمودن اقلیت‌های مذهبی و افراد بی‌گناه و یا مخالفان رژیمشان ارضا نمی شوند ؛ با وارد ساختن فشار‌های جبرآمیز بر خانواده‌های آنها ، به برقراری رعب و وحشت در میان آحاد جامعه می کوشند . فراموش کرده اند که ترسیدن از شرایط محیطی که فرد وحشت زده در آن زیست میکند ؛ خاصیتی را در بر دارد که در ذهن مفلوک مسؤلان جاهل این حکومت نمی گنجد . شهامت جنون آسای قهرمانانه برخاسته از ترس و وحشت ، غریزه‌ای بسیار قوی و کارآمد است ؛ که در موقعیت مقتضی به ایجاد شجاعتی وصف ناشدنی در فرد ترسیده می انجامد . آنوقت خواهد بود که اراذل و اوباش حکومت آخوندی ، باید دمشان را روی کولشان بیندازند و در لانه‌هایشان بخزند !!

- جهت بیشتر چاپیدن مردم و غارت نمودن خزانه مملکت ، می خواهند با فریب بزرگی به نام " یارانه‌ها " هم از توبره بخورند و هم از آخور، چرا که با این ترفند ، هم به مردم یاری می رسانند و هم نه ! زبانی همه کارها را با دادن مبالغ موسوم به یارانه‌ها آسان کرده و اعلام می دارند: " در کشور ما هیچ فقیری وجود ندارد ، زیرا مردم با گرفتن یارانه‌هایشان ، دست کم پول نان خریدن را خواهند داشت که گرسنه نمانند . " واقعأ که این احمدی نژاد عجب روئی دارد ؟! یارانه هائی را که گاهی می پردازند و گاهی هم به حساب هیچ شهروند ایرانی نمی ریزند را ، برای پر نمودن چاله چوله‌های دولت استفاده می کنند و منتش را بر سر مردم می گذارند !!

- چندین سال است که در بعضی از نقاط کشور ، مخصوصا در روستای " کلاردشت " در استان مازندران ، غریبه هائی با لباسهای بلند عربی رفت و آمد می کنند و در آنجا سکونت دارند ! این افراد غیر محلی با خریدن چند خانه از روستائیان به قیمتی بالاتر از نرخ عادی آنها ، در این مکان ساکن گشته اند . روستائیان بی‌غلّ و غش هم ، برای کسب چنین درآمد چشمگیری ، هر دو سه خانوار در یک خانه ساکن شده اند ؛ که تا منازل خودشان را به این بیگانگان بفروشند !
کاری که در گذشته میان فلسطینیان پول پرست و یهودیان مهاجر اتفاق افتاد . یهودی‌های ثرتمند ، اعراب فلسطینی را با خریدن زمین‌های ایشان به قیمت بالاتر از نرخ واقعی آنها تطمیع نمودند . آرام آرام همه آن منطقه وسیع را از آنها خریدند و سرزمینی را که در تورات به انها وعده داده شده بود را بازستاندند !
و اکنون عربهای گروه تروریستی القاعده ، در ایران به این کار مشغولند ! در حقیقت خامنه‌ای متحجر و احمدی نژاد بلاهت پیشه و همه اعوان و انصار نوکر صفتشان ، در صدد انجام دادن منفورترین و احمقانه‌ترین و قبیحانه‌ترین اعمال سی سال جاری خودشان می باشند . چگونه خواهند توانست به چهره پر افتخار تاریخ ایران بنگرند و شرمشان نشود ؟ سکنی دادن تروریست‌های بین المللی در ایران ، و مخفی نمودن آنها از منظر دید همگان ، چه معنائی می تواند داشته باشد؟!!

- یکی دیگر از مسائلی که مربوط به سال قبل نیست ، وازآغاز فرو ریزی آوار سیاه انقلاب مبتذل اسلامی بر پیکر ایرانمان ، تأثیر رنج آوری بر روی همه میهن پرستان ایرانی گذاشته است ؛ در عزلت و انزوا قرار دادن نیروهای سه گانه آرتش ایران ، و بها و رونق دادن به لاتخانه سپاه پاسدران جمهوری اسلامی است ! که به زعم من با همه افسوسی که در این رابطه می خورم ؛ بی‌کفایتی خود افراد نیروهای مسلح می باشد ؛ که دست روی دست گذاشته اند تا مثلث منحوس رهبری و رئیس جمهور و سپاه ، بقیه آنچه را که مانده به تاراج ببرند و مردم را بیش از پیش به خاک سیاه بنشانند .
اگر آرتش یک حکومت ، با دیدن اینهمه ناملایمات در داخل کشور ، همچنان سکوت می کند و به یک اقدام متحولانه مانند کودتای نظامی برای سرنگونی رژیمی جبار و جنایتکار اقدام نمی کند ؟ یا فرسوده و ناکارآمد است ، و یا در مورد ملت خیانتکاری میکند و همدست همان قاتلان نامسلمان است !!
" به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سرانجام بد داشتیم ؟ "
زمستان ۱۳۹۰ هلند
محترم مومنی روحی