فکر میکنم تصاویر زیر که برگرفته شده از روزنامه اطلاعت به تاریخ ۱۰ بهمن سال ۱۳۵۷ هست، نیاز زیادی به توضیحات و توجیهات خاصی نداشته باشد. اما سخنی کوتاه با آن دسته از ایرانیان دارم که ایدئولوژی خویش را مقدم تر از پیشرفت ایران و مدنیت ایران میدانند و هنوز هم مصرانه مشابه ۳۳ سال پیش رفتار و تفکر میکنند و هر که را که برای ایران قدمی برداشت که هر چند هم که ایران دوستانه و به نفع مردم ایران باشد ولی چون با تفکرات ایدئولوژیک آنها ضدیت داشته است، او را محکوم به دیکتاتوری و طرفدار استبداد خطاب میکنند.
منِ جوان ۳۰ ساله، که یک سوم عمر خویش را در غربت صرف یافتن آیندهای کردهام که نسل پیش آن را از من گرفت و سبب شد که میلیونها جوان ایرانی دیگر چون من ناخواسته ترک وطن گفته و به مقصد کشورهایی روانه شویم که شاید دولت برخی آن آنان هم در دسیسهٔ شورش ۵۷ و کاشتن بذر نفرت در دل مردم ایران نسبت به پادشاه فقید، شریک و محکوم هستند. از جمله فرانسه، آمریکا و انگلیس.
حالا امروز با گذشت ده سال زندگی در کشوری که مانعی در راه تحقیق و پژوهشِ آزاد برایِ امثال من در رابطه با شکل گیری حکومت مذهبی و تبانی بر علیه حکومت پیشین نمیگذارد، به این نتیجه رسیدم که انقلاب ایران یک حرکت مردمی و آگاهانه نبود. حکومت پیشین بدون شک ایرادهایی داشته، ولی نیازی به سرنگونی آن نبوده و این تنها نقشه شوم چند حکومت غربی بود تا در کشور ما کمربند سبز اسلامی شکل گیرد تا پیشرفتِ کمونیسم در ایران خاتمه یابد! هرچند که در نتیجه این ارتجاع سرخ و سیاه، یعنی همان پیوند کمونیسم و اسلامِ بنیادگراینه بود که سببِ ویرانی کشورِ عزیز ما ایران در ابعادِ گوناگون شد!
حالا امروز با گذشت ده سال زندگی در کشوری که مانعی در راه تحقیق و پژوهشِ آزاد برایِ امثال من در رابطه با شکل گیری حکومت مذهبی و تبانی بر علیه حکومت پیشین نمیگذارد، به این نتیجه رسیدم که انقلاب ایران یک حرکت مردمی و آگاهانه نبود. حکومت پیشین بدون شک ایرادهایی داشته، ولی نیازی به سرنگونی آن نبوده و این تنها نقشه شوم چند حکومت غربی بود تا در کشور ما کمربند سبز اسلامی شکل گیرد تا پیشرفتِ کمونیسم در ایران خاتمه یابد! هرچند که در نتیجه این ارتجاع سرخ و سیاه، یعنی همان پیوند کمونیسم و اسلامِ بنیادگراینه بود که سببِ ویرانی کشورِ عزیز ما ایران در ابعادِ گوناگون شد!
کمک ۱۵۰ میلیون دلاری کارتر به روح الله خمینی زمانی که در نوفل لوشاتو بود خود سندیست و دیگر مدرک دلالت کننده بر این این تبانی ضدّ ایرانی و ایرانیت، دخالت دو تروریست لبنانی به نامهای ابو شریف و ابو ندال هست که در تحریک مردم ایران با ظرافت خاصی برنامه ریزی و اجرا شد تا در روز ۱۷ شهریور، ابتدا این دو تروریست لبنانی که یاسر عرفات آنها را به این کار گماشته بود، با شلیک به ارتش شاهنشاهی و کشتن ۹ سرباز ارتش ایران، سبب گشتند تا ارتش نیز به این تیر اندازی واکنش نشان دهد تا مردم متعصب ایران از حکومت شاه، بیزار و دلسرد شوند. در پی این حادثهٔ ۵۷ شهروند کشته شدند و سپس هفته نامه نیوز ویک آمریکا با آب و تابی بسیار نوشت که سه میلیون نفر در ایران کشته شدند.
حال اگر عدهای هنوز نا آگاهانه سلطنت پهلوی را دیکتاتوری میخوانند، با وجود تمام خدمات آن دوره که من برخی را در ذیل اشاره خواهم کرد، بنده هوشیارانه ،پر افتخار و با شجاعت تمام به این دسته افراد میگویم که من خواستار دستاوردهای مجدد فرهنگی، اچتماعی، اقتصادی، رفاهی، نظامی، صنعتی، ورزشی، هنری، روابط خارجه و ووو آن نظام هستم چرا که ماهیت آن نظام به نفع مردم ایران و در مسیر ترقی عالی کشورمان در تمام عرصهٔهای حائز اهمیت جهان در حال پیشرفت امروز بود.
پرسش من از این افرادی که حکومت پیشین را دیکتاتوری خطاب میکنند، این است که آیا این دیکتاتوری است که بالاترین فرد سیاسی کشور ، یعنی همان پادشاه فقید، همان امکانات تحصیلی و رفتن به سوئیس و دانشگاههای برجسته دنیا را برای مردمش مهیا میکند، که روزی پدرش، رضا شاه بزرگ برای خود او مهیا کرده بود تا فردی دنیا دیده شود؟!
آیا این دیکتاتوری است، که اعتبار گزرنامه ایرانی را در جهان چنان بالا برده بود که برای سفر به بیش از ۱۰۰ کشور جهان نیازی به روادید و ویزا نبود و مردمان جهان به ما احترام خاصی میگذشتند؟! این کدامین نوع از دیکتاتوری هست که اصلاحات ارضی میکند تا زارعین سختکوش از برده داری آخوندی و سیستم ارباب رعیتی برای همیشه رهایی پیدا کنند که نهایتان موجب پیشرفت کشاورزی در ایران بشود؟!
آیا این دیکتاتوری هست که با تشکیل سه سپاه استثنائی ترویج و آبادانی، سپاه بهداشت و سپاه دانش به کمک مردم محروم دورترین نقاط کشور میپرداخت، تا به یک بهداشت، رفاه و آموزش نسبی برسند؟!
در کدامین سیستم دیکتاتوری، فرد دیکتاتور به فکر سلامت جسمانی دانش آموزان میباشد که تغذیه رایگان را چنان لازم میداند که آن را در سراسر کشور اجرا میکند و یا تحصیلات ابتدایی را در ایران اجباری میکند؟! تا آنجا که من خوانده ام، دیکتاتورها تمایل ندارند کسی با سواد باشد. چگونه است که پادشاه فقید آموزش عالی را از ارکان اصلی حکومتش میدانست و با تاسیس دانشگاههایی با استاندارد جهانی، تحصیلات عالیه را در ایران رایگان کرد؟!
چگونه عدهای سلطنت پهلوی را دیکتاتوری میخوانند، وقتی که کارگران کارخانهها در سود تولیدی کارخانه شریک بودند و مردم حق خرید سهام دولتی را پیدا کرده بودند تا زندگی مرفه تری داشته باشند؟! تصاویر زیر خود دلیلی بر اقتصاد کار آمد آن دوره دارد. کدامین دیکتاتور برای مردمش خانههای انصاف میسازد تا آن دسته که توان مالی بالایی ندارند، از داشتن یک مسکن نوساز بهرهمند شوند؟! در کدامین کشور دیکتاتوری، آب لوله کشی آشامیدنی فراهم میشود که انوخت مردم از آن برای شستن ماشینهایشان استفاده کنند؟ در انگلستان که اینقدر بارندگی وجود دارد هنوز چنین سیستمی وجود ندارد. در اکثر کشورهای پیشرفته آب نوشیدنی را تنها میتوان از بطریهای آب فروشی تهیه نمود. !
چگونه است که دستهای از افراد، حکومت سلطنت پهلوی را دیکتاتوری میخوانند که در آن چه مردم مذهبی و غیر مذهبی در کنار هم با با صلح و صفا زندگی میکردند به طوری که حالا ما در سال ۲۰۱۱ در کشورهای متمدن و سکولار چنین وضعیتی را میبینیم و غبطه میخوریم. آیا ایران سلطنتی جلو تّر از زمان خویش نبود، که کشور سوئیس که سوسیال دمکرات هم هست به طرح اصلاحات ارضی حکومت پیشین ایران غبطه میخورد و آن را تحسین میکرد؟
آیا اینگونه نبود که مردم زیر سایه آن نظام سلطنتی یا به قول برخی بی انصاف و نا آگاه "دیکتاتوری"، ایرانیان بارها با خدا و تقوا تر و باورمند تر به برادری و ارزشهای انسانی بودند تا زیر سایه نظامی که دم از عدل علی و دین و مذهب میزند ولی هر روز شاهد تجاوز و دزدی و بیشتر از هم گسسته شدن خویشاوندی و روابط انسانی میان مردمی هستیم که هنوز هم از ارزشهای اسلامی این حکومت دفاع میکنند؟!
من و امثال من که از نسل سوخته هستیم و دیگر از ما گذشت، ولی فرزندان ما چه گناهی کرده اند که یکبار دیگر باید فریب عدهای روشنفکر نما را بخوریم؟ آیا آنها هم باید از داشتن کشوری آزاد و متمدن بی بهره باشند، چون که ما هنوز هم اتحاد نداریم و گیج و منگ به دنبال چیزی میگردیم که عواقبش را در این ۳۳ سال دیده ایم ولی از آن عبرت نمیگیریم؟!
حالا امروز هم دشمنیها با فرزند آن بزرگ مرد هنوز ادامه دارد. شاهزاده رضا پهلوی ۳۰ سال است که مردم ایران را به اتحاد و همبستگی دعوت میکند و آلترناتیوی را برای ایران معرفی میکند که ایران ما را یکپارچه و دور از خطر جدایی و نابودی ابدی نگاه خواهد داشت. یک حکومت مردمی و سکولار چه در قالب جمهوری و یا پادشاهی پارلمانی. اما ما چه میکنیم؟ بجای اینکه مفاهیم و معنی سامانه پادشاهی پارلمانی را درک کنیم، او را محکوم میکنیم که فرزند همان دیکتاتور است!! مثل بازی مار و پله میماند رفتار ما ایرانی ها! همواره به خانه اول باز میگردیم. آیا قدرتِ تجزیه و تحلیل و ارزیابی سیاسی ما ایرانیان در این حد است؟!
قضاوت با خود شماست. بهار عربی باید درسی به ما ایرانیان از ماهیت نظام جمهوری داده باشد که البته استثنا هایی هم وجود دارد. اما با یک نگاه به حکومتهای دیکتاتوری چند ماه اخیر در شمال آفریقا میبینیم که تمامی این حکومتها از نوع جمهوری بوده اند که به دیکتاتوری ختم شده اند.
حال یک نگاهی به کشورهای با ثبات، مترقی و متمدن جهان امروز بیندازید: ژاپن، استرالیا، نیوزیلند، کانادا انگلستان، سوئد، دانمارک، هلند و فنلاند. باز هم قضاوت با خود شماست و هر کسی تنها یک حق رای دارد. امروز صحبت میان جمهوری و پادشاهی پارلمانی نیست و تنها آزادی ایران ارجحیت دارد. این سخنان شاهزاده رضا پهلو است که میگوید: شکل نظام مهم نیست و تنها ماهیت نظام اهمیت دارد. من او را مانند یک هادی با چراغی روشن از خرد در دستانش میبینم که مسیر خروج از این گمگشتگی را از پستوی این جنگل تاریک و دهشتناک کنونی به ما ایرانیان نشان میدهد. حال دیگر ما هستیم که باید دست یکدیگر بگیریم و دنبال روی مسیر او باشیم تا از این ظلمات رهایی پیدا کنیم..
پادشاه فقید در آخرین روزهای سلطنت خویش، صدای انقلاب مردم ایران را شنید و به مردم پشت نکرد و پذیرفت که سیستم حکومتی او کاملا هم بی عیب و نقص نبوده و پیشنهاد به همکاری دولت و ملت کرد تا آن نقائض نیز بر طرف شود و آخرین سخنان او در آن لحاظت چنین بود، که بیایید در این لحاظت بحرانی به ایرانمان بی اندیشیم. در نهیات هم به خواسته ملت ایران احترام گذاشت و ترک وطن کرد. بیایید و حق نا شناس نباشیم و یاد او را در زادروز او گرامی بداریم.
پاینده ایران
پیام آرین