اساسا ما ملت مردمان جالبی هستیم.
خطابِ من با کسانیست که یک شبه در ماه، صورتِ اقایِ روحانی را دیدند و دِل به ایشان سپردند .
هنوز سبز بودنِتان خیلی دور نیست.
هنوز پستها وکامِنتهای شما که شدیدا شرکت در اِنتخابات را تحریم فرموده بودید در حافِظهی دوستانتان باقیست نطق های آتشین تان در رسایِ آزادی را از یاد نبرده ایم.
هنوز به خاطِر داریم که چِگونه دوستدارانِ نِظام را تحقیر میکَردید و دلیل شرکتشان در اِنتخابات را به شعورِ سیاسی و فرهنگیِ پایین شان ربط میدادید.
آنها که از اول دِل در گِرویِ این نظام داشتند که تکلیفِشان روشن است...
مانده ام شما دِل به چه خوش کردهاید؟
یکباره چه شد ؟
روحانی جدید بود ؟ یعنی از ابتدا متوجه ی حضورِ ایشان در بِینِ کاندیداها نشده بودید ؟ شما که تا ساعتی قبل از کنارِه گیریِ اقایِ عارِف شدید ترین حمله ها را به اِنتِصابات فرمایشی میکردید یکباره درونتان کُدام معجزه اتفاق افتاد ؟
نکند جِناب روحانی با کلیدشان درهای بارگاه سربه فلک کشیدهی شعورِ سیاسیِ شما را بست ؟
میدانم بحثِ این حرفها نیست ...
ما ملت انقدر به حساب نیامده و تحقیر شده ایم که برای این که احساس کنیم مهِم هستیم و به چشم میاییم حتی حاضریم در نمایش های مفتضحانه تر شرکت کنیم.
گناهِ ما نیست که دلمان میخواهد به اندازهی مردم غزه و لبنان برای دولتمردان مان عزیز باشیم .
میانِ بد و بدتر به خیال خود بد را انتخاب میکنیم و در او دنبال اُمیدهای برباد رفته مان میگردیم!
به طرزِ مضحک اما غم انگیزی مطمئن هستم که اگر ۴ ساله دیگر انتخاباتی بدونِ شرکت هیچ کاندیدایی درایرانِ عزیز به راه بیفتد همین قشرِ به ظاهر تحصیل کردهی روشنفکر در صفِ اولِ رای دهندگان خواهند بود و با لذتی مازوخیستی از این حضورِ پرشورِ خود احساسِ رضایت خواهند کرد.
* همیشه خوکها تصمیمها را می گرفتند , سایر حیوانات هرگز نمی توانستند تصمیمی اتخاذ کنند ولی رای دادن را یاد گرفته بودند.*
( جورج اورول-قَلعهی حیوانات )
نویسنده : اچ بی
برگرفته از صفحه کافه تفکر در فیسبوک