این روزها دوباره انتخاباتی در کارست و بازار داستان قدیمی «مشارکت» و «تحریم» با استدلال هایی تقریباً مشابه از هردوطرف با انتخابات های سالهای گذشته نسبتاً گرم است. در ابتدای این نوشته فرض میگیریم که یکی از کاندیداهای مورد نظر ما «حق » مطلق» و «ناجی واقعی ملت» است که در این انتخابات نامزد شده تا کشور را از تمام خطرات هولناک برهاند، آیا اصولاً این کاندیدا در این رقابت امکان پیروزی دارد؟ و در پایان این نوشته کمی کارنامه ی همین "ناجی ملت و مملکت" را بررسی میکنم
یک رقابت عادلانه مسابقه ایست که داور آن مستقل از طرفین شرکت کننده در مسابقه باشد. رقابت انتخاباتی در جمهوری اسلامی به وضوح یک همچنین رقابتی نیست چرا که «داور» این مسابقه (یعنی کسی که قرارست رای ها را بشمارد و برنده ی مسابقه را اعلام کند) خودش یکی از طرفین مسابقه است. تنها راه ممکن برای برنده شدن در چنین مسابقه ای اینست که آن قدر فشار را بالا ببرند که داور عملاً امکانی برای حق کشی نبیند ولی آیا الان "داور" در چنین تنگنایی قرار دارد که بتوان او را مجبور به پرهیز از تقلب کرد؟
هرچند کمتر کسی شک دارد که حاکمیت از جهات سیاسی، افتصادی، اجتماعی و غیره به شدت آب رفته است ولی اگر مسائل امنیتی را در «بگیر و ببند» خلاصه کنیم (چنانکه در کشورهای دیکتاتوری اینطور خلاصه میشود)، حاکمیت به نسبت سال 88 از آمادگی امنیتی به مراتب بالاتری برخوردار است . بهترین میدان آموزشی برای نیروهای انتظامی یک کشور شرکت در میدان واقعی و تجربه آموزی از آنست. خیزش سال 88 این فرصت گرانبها را در اختیارسیستم انتظامی و امنیتی حاکمیت قرار داد که مقابله با رای دهندگان معترض را در واقعیت و در ابعاد وسیع تجربه کند، تمام حفره ها و نواقص را تحلیل کرده و رفع کند. در حالیکه اکنون حاکمیت به این درجه از تجربه در بگیر و ببند رسیده و از طرف دیگر هم طعم شیرین تقلب انتخاباتی را هم چشیده است چرا باید بیاید و این بار به رای مردم تن بدهد؟؟؟
نگارنده بعید میداند که اصلاحطلبان محترم که اغلب خودشان سالها عضو«شورای امنیت» جمهوری اسلامی بوده اند از این آمادگی و عزم جزم حاکمیت بیخبر بوده و در این وضعیت در دل امیدی برای پیروزی داشته باشند. بلکه به نظر میرسد که اصلاحطلبان با علم به اینکه شکست خواهند خورد میخواهند به دیپلمات های کشورهای خارجی مستقر در تهران نشان بدهند که کماکان مانند سال 1388 توان بسیج عمومی مردم ایران و کشاندن آنها به پای صندوق را دارند تا جهان غرب آنها را به عنوان موثرترین صدای مخالفان حاکمیت به رسمیت بشناسد (چنانکه در این 4 سال به رسمیت شناخته شده اند و هم اکنون بی بی سی و رسانه های دیگر عمدتاً در اختیار هواداران اصلاح نظام قرار دارند). از این دریچه میتوان دلیل حنجره پاره کردن های مسعود بهنود و فرخ نگهدار در بی بی سی را درک کرد. البته از دید اصلاحطلبان اشکالی ندارد که مردم به پای صندوق بیایند و در یک بازی از قبل تعیین شده شکست خورده و «عزت نفس» یک ملت ضربه بخورد و احتمالاً دوباره نداها و سهراب هایی بپاخیزند و قربانی شوند ؛ بلکه برای اصلاحیون این مهم است که به طرف غربی نشان بدهند که هنوز آنها توان بسیج عمومی را دارندو به عنوان اصلی ترین صدای مخالف خود را به طرف غربی بقبولانند.
اصلاحطلبان و مبلغین شرکت در انتخابات این روزها مداوم برمردمی که پیشینه و سوابق کاندیداها را بررسی میکنند خرده میگیرند: "امروز که حسن روحانی برای آزادسازی ایران آمده است به گذشته ی او چه کار دارید؟" که این البته به خوبی نشان میدهد که اصلاحطلبان کماکان شاگردان آن "امام راحل و عظیم الشان" هستند که میفرمود: "ملاک حال افراد است و نه گذشته ی آنها". این استدلال هم خود یکی از مضحکترین مغلطه هاییست که شاید تنها منحصر به صحنه سیاسی جمهوری اسلامی باشد. اصلاحطلبان نمیفرمایند که اگر بنا بر عدم بررسی رزومه و سوابق افراد باشد پس اصولاً باید با چه معیاری آن ها را شناخت و انتخاب کرد؟؟ تنها با ادعاها و وعده و وعید هایی که میدهند؟؟؟ آیا یک شرکت ساختمانی هم میتواند بدون بررسی رزومه ی متقاضیان یک کار ساختمانی تنها بر اساس ادعاهای شفاهی آنها یکی را "انتخاب" و استخدام کند؟
درکشورهایی که توانایی برگزاری یک انتخابات آبرومند را دارند، شرکت کنندگان و مطبوعات به شدت دنبال به دست آوردن سوابق کاندیداها هستند و بارها دیده ایم که یک کاندیدا به علت یک تخلف کوچک مالیاتی که بیست سال قبل انجام داده مجبور به کناره گیری از انتخابات میشود. البته علت ترس مسئولین سیاسی جمهوری اسلامی از بررسی سوابق ایشان کاملاً روشن است. آنها آن قدر نقطه های وحشتناک و تاریک در زندگی شان دارند که چاره ای به جز فرار به جلو و اینکه مردم را از"گذشته"ی مشخص و سیاه به "آینده" ی نیامده و خیالی حواله بدهند ندارند.
******************
حسن فریدون (روحانی) از سال 1344 از اعضای گروهک فدائیان اسلام بود، گروهکی متشکل از بنیاد گرایان اسلامی که مخالفین خودش را (که شامل اندیشمندانی چون «احمد کسروی» میشده اند) «دشمن اسلام» میخوانده و با چاقو و اسلحه میکشته است. حسن روحانی بنا بر ارتباط با این گروه آدمکش چندبار بازداشت شده، چند شب در بازداشت گاه خوابیده و آزاد شده است. در سال 1356که مراسمی برای درگذشت مصطفی خمینی (فرزند آیت الله خمینی که بر اثر بیماری قلبی در گذشت ولی انقلابیون تا سالها به دروغ مرگ او را به ساواک نسبت میدادند) در مسجد ارک (بازار تهران) سخنرانی کرد و برای اولین بار لقب "امام" که حداقل تا آن روز یک لقب احترام آمیز نزد اکثریت مردم شیعه ی ایران میبوده به آیت الله خمینی نسبت داد و او را "امام خمینی" کرد. وی پس از پیروزی "انقلاب" 57، در ارتش مسئول عقیدتی سیاسی شد و چه افسران کارآمد و دلیری به دست او از ارتش دستگیر و یا اخراج شدند.
. وی پس از تاسیس «شورای امنیت کشور» به مدت 16 سال (1368 تا 1384) نماینده خامنه ای در این شورا و دبیر آن بوده است. این شورا در اصل مغز متفکر امنیتی نظام ومشخص کننده ی خط مشی کلیه ارگان های انتظامی و امنیتی جمهوری اسلامی (از جمله وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی) بوده و هست. تصمیم گیری های اصلی در رابطه با پرونده های خونین اعتراض دانشجویی سال 1378 و ا1382 و آن کتک زدن ها و بگیر و ببندها و اخراج دانشجویان همه توسط این شورا انجام پذیرفته است که در همین رابطه بارها شاهد متلک های قالیباف (فرمانده وقت نیروی انتظامی) به روحانی بودیم. ولی شاید مشمئز کننده ترین نقش روحانی مربوط به همین دوسال پیش باشد. آنوقت که مردم از دزدیده شدن رای شان به خیابان آمدند و با تحمل تلفات زیاد و از دست دادن جوانان برومندی مانند نداها و سهراب ها، چشم انتظار حمایت اصلاحطلبان بودند .... بعید است که مردم ایران آنقدر فراموشکار شده باشند که روز 25 بهمن 1389 از خاطرشان محو شده باشد.
به گزارش واحد مرکزی خبر ، روز 28 بهمن (سه روز پس از این حوادث) حسن روحانی تاکید کرد : "حرکت 25 بهمن گروهي فريب خورده کاملاً محکوم است و قوهقضاييه بايد براساس وظايف ذاتي خود نسبت به اين حرکت ضدانقلابي اقدام کند. حسن روحاني افزود: حرکت ضداسلامي و ضد ملي 25 بهمن از يک سو ميخواست فرياد قاطعانه ملت ايران در روز 22 بهمن را تحتالشعاع قرار داد و از سوي ديگر وسيلهاي براي انحراف افکار مردم منطقه از دشمنان اصلي يعني آمريکا و رژيم صهيونيستي و شکست اخير آنان گردد. " .
*************
تصویر: این بچه فهمید و خواست از دست این آخوند جانی فرار کند ولی رای دهندگان نفهمیدند و میخواهند با پای خودشان به دام او بروند.
*************
تصویر: این بچه فهمید و خواست از دست این آخوند جانی فرار کند ولی رای دهندگان نفهمیدند و میخواهند با پای خودشان به دام او بروند.
نویسنده : امین ایراندوست