برایِ دیدنِ تارنمایِ شورایِ ملی‌ ایران و حمایت از منشورِ پیشنهادی در صورتِ تمایل، خواهشاً رویِ تصویرِ بالا کلیک کنید

۱۳۹۱ مهر ۱۸, سه‌شنبه

جهانبانوان



سراینده: مسعودِ آذر ( جهانبانوان)
به نام سراینده آسمان
به نام نماینده جاودان
 به نام حقیقت که بر تن دمید
به نام طبیعت که زن آفرید
به پاکیزه‌ یادِ عزیزان قسم
به گل‌هایِ در خاک پنهان قسم
قسم بر نیاکان و بر اسمِ زن
که آزاد خواهیم کرد این وطن
به یارایِ هر دختِ این مرز و بوم
نگونسار سازیم کردارِ شوم
چوو میهن به بیننده آمد پلید 
یکی‌ دیده بالا تر از زن ندید
زنان را در ایرانِ ما شیر زاد
 که شیرانِ ایران زمین، زنده باد
نترسید ز بندو نه از زجرو درد
نه از دیوِ میدانو نه از نبرد
اگرچه به زنجیر شد دست و پای
به چنگالِ ظلمت نگیرند جای
کشانند خفّت به خاکِ سیه 
برآرند سر تا به خورشید و مه‌
گذارند بر سر کیان تاج را
 فلک را شکافندو امواج را
 سرانجام آینده در دستِ ماست
که از دستِ زن هر چه ریزد، طلاست
نباشد اگر زن در ایرانِ ما
چه بهتر نباشد، تن‌ و جانِ ما
زنِ این گلستان ز گلها جداست
زنِ باستان نور و چشمانِ ماست
به جان هرچه نیکی‌ شماریم از اوست
نکویی به دل هرچه داریم از اوست
که مردان بدونِ زنان چیستند
پشیزی نیستند و همی‌ نیستند
غریبان به حق اگر نیایش کنند
زنِ مرزِ مارا ستایش کنند
گذشت عمرِ اشغال از سال سی‌
کجا شد حریفِ زنِ پارسی
همه کار و افکارشان زندگی‌
همه راهشان، آفرینندگی
حماسه سرشته است بر جانشان
 کلیدِ رهایی به دستانشان 
ز جان خرد، مهرِ زن برترست 
ز یاقوت و لعل و زمرد سر است
جهانبانوان ، بر شما این سرود
 هزاران سپاس و هزاران درود
 هزاران سپاس و هزاران درود